مهر 98
-پسرم پارسا کلاس اولی شد.
صبح روز جشن شکوفه ها بابات برات کله پاچه گرفت که خیلی دوست داری و بعد از میل کردن روی مبل خوابیدی تا وقت حاضر شدن.
اولین تکلیف منزل
آزمایش علوم در منزل برای روی آب و زیر آب..
اولین روز ورزشت بند کفشت باز شده بود با جمیعی از نخبگان گره زده بودین.مگه باز میشد.هرکی رسیده بود از دوستات یه گره زده بود!بافته بودین تا پایین!
-داداشت رفته بود منزل آقاجون.تلفنی باهاش حرف میزدی.خیلی دلت تنگ شده بود.همش میگفتی داداش.وقتی هم اومد یکسره چسبیده بودی بهش
_آتیش سوزاندنهای پوریا!
میخواستی از میز تلویزیون بالابری که باند ضبط و دستگاه دیجیتال را انداختی روی گلدان و شکستی.خودتم کلی گریه کردی.بعدشم رفتی ماشینهاتو آوردی نشستی به بازی!! و بعد بند رفت را انداختی و سوارش شدی آتیش پاره
-هرروز صبح پوریا قبل از پارسا بیدارمیشه!!
و هر شب کمی زودتر از پارسامیخوابه
-پوریاجونم همش توی روز بهونه ی داداشش را میگیره و جورابش را میاره میگه بریم داداش.وقتی هم منتظر آمدنش با سرویس هستیم همه کوچه میفهن.بسکه هرماشینی رد میشه داد میزنه داداش تا پیاده میشی میری بغلش و میچسبی بهش.صبح هم که سوار سرویس میشه کلی گریه میکنی
-گل پسرم دندونش دراومد
-اولین جمعه شروع مدرسه ها منزل عزیزی بودیم و بدون اینکه ما در جریان باشیم برای پسرم جشن سال اول مدرسه گرفته بودن و بابات هم رفت از طرف خودمون کادو و بستنی خرید وکلی خوش گذشت
-سلفی پوریا!
-پسرکم عاشق عروسک هاپوشه!!وقتی روی پا میخوابونمت میخوای بغلش کنی
-بازیها و آموزشهای برادرانه:
-علاقه ی پوریا به هاپوش!
-ادای داداشت را درمیاری!
-مشق پسرکلاس اولی ما:
البته اگه پوریا بذاره!
-اینماه برای اولین بار مانی پسرهمسایمون اومد خونمون بازی
-پوریا از زیر کابینت نخودلوبیا که قبلا پاشیده بودی پیدامیکردی میریختی توی سینک!
-پارساجونم عاشق گل آقتابگردونه.باغچه ی ساختمان کناریمون این گل را داره و هرروز چک میکنی گلها درچه وضعیتی هستند.چند روزه دغدغت شده این گل که خم شده توی جوی آب.آوردیش خونه بهش رسیدگی کنی خوب شه دوباره بکاریش!!
-سلفیهای پسرها:
-پوریا عاشق نشستن کنار راننده!!
-پوریاجونم واکسن 18ماهگیت روز اول خیلی اذیتت کرد.داداشت کلی برات غصه خورد.پایت را اصلا تکون نمیدادی
-ستاره های پسرم در کلاس
جشن قرآن پسرم
-دیگر عکسهای مدرسه: