شهریور98
-قیمه پختن آقا پارسا در منزل:
-تمیزکردن تخصصی گاز:
-کمکهای برادرانه در امور منزل!!
-پسرم برام گل خریده:
-کارتون دیدن برادرانه:
و کارتون دیدن آخرهفته
-مدل جدید برنج خوردن از روی فرش!!!
-عروسی:
-قرار بود پارسا جونم یادگیری حروف زبان انگلیسی را که تموم کنه بریم براش کلی خوراکی بخرم و بره خونه آقاجونش بمونه و کارتون ببینه وخوراکی بخوره.این هم وفای به عهد!
-مهمونی منزل بابابزرگم:
-بازیهای گل پسرهام:
-پارک ژوراسیک:
-یه روز کلی صدای آمبولانس و آتش نشان اومد فکرکردیم جایی خدای نکرده آتش گرفته.بعدا فهمیدیم مانور بوده.شما دوتاهم که عاشق اینجور ماشینها.کلی تماشا کردین
-پوریا خودشو تنبیه میکنه:
-امسال محرم چون پا وکمرم شدید درد میکرد پسرکم با بابا عزاداری رفت.یک روز هم بیت الزهرا رفتیم.یک شب با آقاجون مامان جونت رفتیم هیات کنار پارک وپارک هم بازی کردین.یکروز هم نذری شب عاشورا منزل مادربزرگم بودیم:
ز کودکی خادم این تبار محترمم..
واقعا برای علی اصغر گریه میکردی سرباز کوچولوی امام زمان عج
و عاشورا منزل باباجونی
اولین سلفی پوریا از خودش!
-وقتی به پوریا میگیم چشماتو ببنید:
-مسافرت شمال با عمو کوچکت:
-یک روز با خاله و مامان جون و عزیز رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم.مثل همیشه برای علاقه مند شدنتون براتون اونجا اسباب بازی خریدم و بهتون خوش گذشت
-خریدن لوازم التحریر پارسا.یک بار با خاله و یکبار با بابا: