پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 21 روز سن داره

هديه های آسموني

بیست ونهمین ماه زندگیت

بیست و نهمین ماه زندگیت از15 شهریور تا 14 مهر بود. پسرک عزیزممممممممممممممممممم دلم میخواد همیشه تنت سلامت باشه،لبت خندان و دلت شاد باشه،اعمال و کردارت خدائی و آسمونی باشه و.... الهی آمین حداقل آرزو که میشه کرد!!! ..... روزهای اولین این ماه زندگیت اساسی حالم گرفتست...همش سعی میکنم خودمو آروم کنم... باز حساسیتت شدید عود کرده... وقتی اینجوری میشی بهانه گیر میشی،همش میچسبی و گریه میکنی،حال روبراهی نداری،لاغر میشی ،زیر چشمهات گود میره،شب هی بیدار میشی و... بزرگ شدی براحتی نمیشه خوراکیهای ممنوعت را بهت نداد.مخصوصا اینکه بعضیهاشو به هرنحو ممکنی یه تستی کردی خوشت اومده ..مثلا چندوقت پیش شیر توی یخچال دیده بودی میگف...
16 شهريور 1394

بیست وهشتمین ماه زندگیت

بیست و هشتمین ماه زندگیت از15 مرداد تا 14 شهریور بود.   پسرگلم این روزها انقدر بازیگوش و آتیش پاره شدی که هرکاری ممکنه انجام بدی!!! ازهمه جا میخوای بالا بری و به همه جا سرک بکشی.گاهی یادم میره که فقط دوسال و سه چهارماهته. گاهی ازت انتظار دارم مثا آدم بزرگها رفتار کنی!! ماشاالله انرژیه خالصی.خیلی پسر دوست داشتنی ای هستی. حسابی هم شیرین زبون و بامزه شدی.فعلهای خنده دار میسازی واقعا جالب.مثلا میخوای بگی یه چیزی میخوای میگی اینو میخواد..خودتو سوم شخص میگی.فعل وفاعلهارو خیلی اشتباه میگی و واقعا خنده داره. آتیشششششششش شدی به تمام معنا. بااینکه معمولا ازصبح که چشم بازمیکنم تا آخرشب حتی دوسه ساعت بعد خوابیدنت مشغول به فعالیت ه...
9 مرداد 1394

بیست وهفتمین ماه زندگیت

بیست و هفتمین ماه زندگیت از15 تیر تا 14 مرداد بود.   -روزهای اول اینماه زندگیت حسابی مشغول هستیم چون بزودی هم مراسم بله برونه دایی کوچکم قراره برگزار بشه هم نامزدیه خاله جانت.انشاالله هر دوشون در پناه خدای بزرگ و ظل توجهات حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه شریف)خوشبخت وعاقبت بخیر دنیا وآخرت باشن.الهی آمین بله برونه دایی کوچیکم سه شنبه 23 تیر بعد از افطار بود.از شب قبلش خانه آقاجونت بودیم وچون نامزدی خاله جونتم 27 ام بود حساااااااااااااابی همگی مشغول بودیم.منکه لباس هم نخریده بودم وانروز صبح تا عصرش تقریبا بیرون بودم و خیلی ندیدمت ودلم برات یه ذره شده بود.تو هم هی میگفتی مامان بوس..بغل.قربونت برم انقدر مهربونی پسرکم.چون بل...
20 تير 1394

بیست و ششمین ماه زندگیت

بیست و ششمین ماه زندگیت از 15خرداد تا 14 تیر بود.     -از علاقه مندیهای یک ماه اخیرت اینه که یکدفعه خودتو پرت میکنی زمین!!!!!!!! آخه این کاره پسرم؟؟گاهی یکی کنارمون نشسته از استرس کارهای تو نمیتونه بشینه..من دیگه دارم عادت میکنم!!یه موقعهائی برای بابات تعریف میکنم میگه عجیب نیست استادش رومیسا(دخترهمسایه)است دیگه.آخه اون دیگه فاجعه ایه در نوع خودش.از درو دیوار بالامیره دستشو میزنه به سقف،بالای کمد میره، از درحیاط بالامیره میپره داخل ...بالای درخت میره!!همیشه میگه خاله میدونی من میمونم؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!ههههههههه مامانش دعواش میکنه.اینسری میگفت خاله انقدر دوست داشتم مارمولک بودم..گفتم خاله حالا غصه نخور تو همچین کمی ه...
19 خرداد 1394

بیست و پنجمین ماه زندگیت

بیست و پنجمین ماه زندگیت از سه شنبه 15 اردیبهشت 1393 تا 14 خرداد بود. دو ساله شدنت مبارک باشه پسر عزیزمممممممممممممم سلامتی و عاقبت بخیر شدنت آرزوی منو باباته بالاتر از هر دعا و آرزوئی..دلم میخواد بتونی و لایق باشی که به بالاترین مقام انسانیت و بندگی خدای مهربون برسی. انشاالله       چون تصمیم گرفتیم توی سال جدید عمرت برای اولین بار انشاالله به مشهد پابوس آقا امام رضا علیه السلام بری برای تولدت با تم امام رضا علیه السلام برات لوازم تولد درست کردم.امیدوارم در زندگی راه این امام بزرگوار(ع) را در پیش بگیری و در آخرت همنشین ایشان باشی.الهی آمین روزهای پایانی آخرین ماه دویمن سا...
30 فروردين 1394

بیست و چهارمین ماه زندگیت

بیست و چهارمین ماه زندگیت از 15 فروردین تا 14 اردیبهشت بود. چقدر زود عنوان بیست و چهار ماهگیت رسید.انگار دیروز بود که توی شکمم وول میزدی.ماشاالله پسرم دیگه بزرگ شده آقا شده. بازهم اول اینماه زندگیت این عنوانو درست کردم که سعی کنم از وبلاگت عقب نمونم.این روزها اصلا حال خوشی نداری.امروز که مینویسم یکشنبه 16 فروردین است.دیشب تا صبح بیقرار بودی و گریه کردی.واقعا نمیدونم چته و این موضوع خیلی ناراحتم میکنه.یک هفته گذشته روزی دونوبت سفکسیم خوردی.نمیدونم واقعا ممکنه هنوز عفونت گوش اذیتت کنه؟؟!!!یا شاید هم گرفتار دندانی.هنوز2.5 دندان آسیای بزرگ مونده دربیاری.این فکرو خیال و شاید و نکنه ها اعصابمو بهم میریزه.دیشب فقط میگفتی مامان مامان.ب...
16 فروردين 1394

بیست و سومین ماه زندگیت

بیست و سومین ماه زندگیت از 15 اسفند تا 14 فروردین بود. از بس وبلاگت طی دوسه ماه گذشته عقب افتاد که دیگه سریع این عنوانو درست کردم که سعیمو کنم مرتب برات بنویسم که یادم نره.ای مامان ای مامان!!   -اینماه شکرخدا دیگه کامل شیر از یادت رفته.شبها معمولا برای خوابیدن اول توی بغلم کمی راه میبرمت و بعدش میگی لالا یعنی روی پابذارمت.بعدش میگذارمت روی پام و میخوابی.توی تخت خودت هم میخوابی.گاهی تا صبح یکی دوباری بیدار میشی ولی بازهم خیلی راضیم چون قبلا خیلی بیدار میشدی.گاهی که خیلی خستم و از صدای مامان گفتنت بیدارنمیشم خودت از تختت میای بیرون و میای توی اتاق ما و باز میخوابونمت میذارمت سرجات.ازجهتی خوشحالم که از شیرگرفتمت چون هم خو...
18 اسفند 1393