چهل و چهارمین هفته زندگی پوریا
یکشنبه 21بهمن: سیصدمین روز زندگی پوریای عزیز این هم آخرین شب از مسافرتمون که بابااومد دنبالمون وقرار شد صبح زود راه بیوفتیم.امشب باخاله و پارساپوریارفتیم منزل همسایه پاینیشون و هم باایشون آشناشدم هم از سروصدامون توی این مدت عذرخواهی کردم. امروز هم مسلماپسرکم مدرسه نرفت دیگه!هفته پیش اجازش راگرفته بودم. --------------------------------------------------------------------------------------- دوشنبه 22بهمن: سیصد ویکمین روز زندگی پوریای عزیز صبح زود حرکت کردیم.پوریا درپمپ بنزین فرصت راغنیمت دونسته وبغل باباش نشست.عاشق فرمان هستی پوریاجونم.خیلی هم گرمایی هستی وتوی ماشین هرچی تنت میکنم شاکی میشی.بابا فضا...