پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 13 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته 5 بارداري

1391/6/20 14:26
نویسنده : مامان
4,112 بازدید
اشتراک گذاری

بارداری اول:

 1٤ شهریور 91  وارد هفته 5 شدم و هفته ي 5 تااااااااااااااا 20 شهريور ادامه داشت..

خوشحالم چونكه بارداري 40 هفتس و الان يك هشتمش گذشت!!!

البته دوران بارداري شيرينه ولي دوست دارم زودي نيني گلم بياد تو بقلم...

 

 

بارداری دوم:

23مرداد 96 وارد هفته 5 شدم.اینروز آزمایش بتای تیتر دادم که عددش1090 بود و وجو نینی دومم قطعی شد.خدایا شکرت.

هفته ی 5بارداریم تا یکشنبه29مرداد ادامه داشت. هههههههههههه یک هشتم این یکی بارداری هم گذشت!!

بارداری اول:

ويار خاص بارداري ندارم شكر خدااااااااا....ولي معدم خيلي تحريك شده بود...اوايل اين هفته و اواخر هفته پيش همششششششششششش گلاب به روت بادگلو داشتم و تهوعم بخاطر اون بود..ولي بعدش سريع خوب ميشدم...حس ميكنم الان بهترم..درد معده هم كمتر شده..

جواب آزمايش تيروئيدمو يه كم شك دارمو قراره بريم دكتر مراد زاده...دكترحجتي كه قراره شما نيني گلمو بدنيا بياره هفته پيش نبود و اين هفته هم بعيد ميدونم وقت بده...البته كار فوري باهاش ندارم چون بايد سونوي هفته ي8 رو ببينه و درمورد بارداري نظر بده ولي بابايي اصرار داره بريم دكتر و قراره وقت بگيرم براي هفته ي بعد انشاالله...

شب كه ميشه حالم بدميشه...دلم درد ميگيره انگار يه كنجد تو دلم گلوله ميشه!!!ههههه

تاميرم توي رختخواب زانو به پايين درد شديد ميگيره انقدر غلت ميزنم تا بيحال ميشم ميخوابم!!!يك شب آخر مجبور شدم روي دلم بخوابم تا خوابم بره..ولي انقدر عذاب وجدان داشتم...هي ميگفتم نكنه تو اذيت شده باشي...سپردمت به خدا..

از اين هفته اعمال مذهبي بارداريم زيادتر شده...ازكم شروع كرده بودم بهم فشار نياد..ازصبح كه پاميشم تا شب كه ميخوابم دارم برات دعا و قرآن و...ميخونم..

مطمئنم تو هم دوست داري...چون اين ذات دروني و فطري هر انسانه كه خدا و هرچيزي كه به اون نزديكش كنه رو دوست داره...ولي بعضي آدمها تو زندگيشون انقدر درگير دنيا ميشن كه ازين فطرت دور ميشن...هميشه ازخداميخوام خودم اينطوري نباشم واميدوارم بتونم تو رو هم طوري بار بيارم كه واقعا دنيا رو مزرعه آخرت بدوني...نه اينكه بخواي نتيجه عمرتو توي اين دنياي كوچيك بگيري...انشاالله

ديگه جونم برات بگه اين هفته اصلا لك نديدم...خداروشكر...گويا داشتي تو دل مامانت لانه گزيني ميكردي..ولي ماماني رو ترسونديها...عيب نداره تو خوب باش ..فداي سرت نيني گلم

برای اینکه از وضع بارداری داخل رحمیم مطمئن شم روز 29 سیکلم رفتم آزمایش دادم و بعد 48 ساعت یعنی روز 31 سیکلم تکرار کردم...دفعه اول عدد بتا600 و دفعه دوم 1300 بود...خیلی عالی بود...نینی گلم داخل رحمم داره رشد میکنه بسلامتی

اینم عکسهاش:

14/6/91:

16/6/91:

این هفته فقط یکروز سرکار رفتم...حسابی استراحت کردم که نینی خوشگلم خوب جا بگیره...

حالا ببینیم منابع میگن هفته5 بارداری چه خبر:

اندازه جنین در این هفته 5تا 7 میلیمتر است
در داخل رحم شما، جنين كوچكي به سرعت در حال رشد است. در اين مرحله، او تنها به اندازه يك دانه كنجد مي باشد، و بيشتر به يك بچه قورباغه شباهت دارد تا بچه يك انسان؛ اين جنين از سه لايه تشكيل شده است (لايه هاي اكتودرم، مزودرم و اندودرم) كه بعدا اندامها و بافتهاي بدن او را تشكيل مي دهند. بخشي از سلولهاي اين جنين در حال ايجاد اندامهاي بزرگ بدن مانند كليه ها و كبد هستند و مجراي عصبي او نيز در ابتداي مسير رشد قرار دارد. اين لوله عصبي (كه بعدا مغز، نخاع، اعصاب و ستون فقرات كودك شما را به وجود خواهد آورد)، در لايه بالايي كه اكتودرم ناميده مي شود، رشد مي كند. همچنين، اين لايه، نهايتا پوست، مو، ناخنها، غده هاي سينه، غده هاي عرق و همچنين ميناي دندان كودك را تشكيل خواهد داد. شكل گيري قلب و سيستم گردش خون او در لايه مياني يا مزودرم، آغاز مي شود.

در اين هفته حفره هاي قلب كوچك او شكل مي گيرند و قلب او شروع به تپش و پمپ كردن خون خواهد كرد. مزودرم ماهيچه ها، غضروفها، استخوان و بافتهاي زيرپوستي او را نيز شكل خواهد داد. لايه سوم يا اندودرم در تشكيل ريه ها، روده ها، سيستم اوليه ادراري، و همچنين تيروئيد، كبد ولوزالمعده نقش خواهد داشت. در همين حال جفت اوليه و بند ناف، كه مواد غذايي و اكسيژن را به كودك شما مي رسانند در حال فعاليت هستند.

   

خب مجدد عكس سونوي واقعي ازنيني گلم ندارم...چون الان داره قلب خوشگلش تشكيل ميشه و ميگن سونوگرافي براش ضرر داره...بنابراين بازم عكسي كه از اينترنت گرفتم رو ميذارم:

 

 و امااااااااااااااااااااا

ميرسيم به مبحث جالبمون....هههههههههه

فسقلي دانه كنجدي!!!

 

ایننم عکسهای شکمم که انداختم برای یادگاری:

 

 

=======================================================================

بارداری دوم:

هرچند هفته قبل یه مقداری زیاد معدم اذیت بود ومتاسفانه گلاب به روت همش بادگلو داشتم ولی الانکه مینویسم و چهار روز از این هفته میگذره یه کم بهترم.هفته پیش همش دلم چیزهای شور میخواست.هرچی خوراکی شور بود توی ذهنم میومد.ولی الان بهترم واینطوری زیاد نیستم.ولی بشدت عصبی هستم.خیلی.نمیدونم چرا.خودم با خودم درگیرم.هرچند یک روزه لک ندیدم و فکرمیکردم آرومتر بشم ولی بشدت عصبی هستم.خیلی سخت اعصابم را کنترل میکنم و خودم را آروم میکنم.همچنان خستگی دارم ولی درد و کوفتگی پاهام بهتر شده.تقریبا بیشتر روز درازکش حین بازی و سرگرم کردن پارسا دارم دعاهای مختلف هم میخونم.دیگه دوتابچه دارم باید به هردوشون برسم!!هههههه

هر4هفته و 2روز معادل یک ماه بارداریه.پس چهارشنبه25مرداد96 واردماه 2میشم.خدایا شکرت.

کنجد مامان خیلی دوستت دارم.میدونی قبل از این بارداریم فکرمیکردم چون یکبار تجربه بارداری دارم این یکی خیلی حساس نباشم ولی واقعا راست میگن آدم صد تابچه هم داشته باشه همشون را یک اندازه دوست داره حتی وقتی یکیشون 4سال و سه ماهشه و یکیشون یک کنجده.سلامت وعاقبت بخیریه دوتاتون آرزوی منه عزیزانم.

خیلی خوبه که مطالب بارداری دوم را انتهای بارداری اول مینویسم.واقعا آدم خیلی چیزها از بارداری اول یادش میره و باخوندن مطالب هفته به هفته بارداری قبلم آرامش میگیرم.

وسوسه شده بودم بخاطر لکه بینیهام خودم شیاف بگیرم مثل زمان بارداری قبلیم مصرف کنم سطح هورمون بالابره لکه بینیم قطع بشه ولی خب هی به خودم گفتم صبرکن شاید خودش قطع شد و لک لانه گزینیه.عزیزکم خودت برای مامان دعاکن.

همه کارهای دینی که برای جلوگیری ازسقط سفارش شده انجام میدم.انشاالله خیره.خب میدونی شیاف خیلی سطح هورمونهای آدمو بالامیبره و عوارض بارداری چندبرابرمیشه.واقعا با داشتن یک بچه هم استراحت طی روز خیلی سخته.پارساکه متوجه نمیشه من هرچی بگم باردارم واستراحت لازم دارم.برای همین هم بهش نگفتم.میدونم تحمل نه ماه برای اون خیلی سخته.ولی خیلی دوست داره براش برادر خواهر بیارم.خیلی استقبال میکنه.میدونم درنظرش اینه که مثلایه روزه باید بیارم.برای همین سعی میکنم تامیشه بهش نگم.اماهمش بهش میگم به دل مامان نباید ضربه بزنی که خدا توش برات داداش یا آبجی بده.یه بار میگه داداش میخوام یه بارمیگه آبجی.

باتوجه به زمان لقاح وتخمکگذاری احتمال پسربودن جنین حدود 90 درصد است ولی خب خواست و صلاح خدا بالاتر ازهمه آمارها و درصدهاست و امیدوارم هرچی خیره پیش بیاد. و واقعا مثل بارداری قبلم برای من و بابات جنسیت اصلامهم نیست.چون هردومون معتقیدم خواست خدا بالاتره.

هرچندکه من از اول دلم میخواست بچه هام هم جنس باشن.بابت اینکه باهم روابطشون راحتتر باشه وبنظرم تربیتشون راحتتره.اما خب واقعا قلبم برام فرقی نمیکنه.و دلم میخواد سالم باشی و در خلقتت نقصان و زیادتی نباشه و خدا برامون سالم حفظت کنه به امیدخودش.

 

گاهی از بوی خوراکیهایی مثل کلوچه فومنی و کیک های فروشگاهی و خامه شکلاتی و حلورده بدم میاد.ولی گاهی هم همینهارو میخورم! کلا ویارم درگیره!!ولی اصلش رو بخوای بنظرم فعلاشکرخدا ویار خاص و اساسی ندارم.اصلا ویار رو دوست ندارم.یه مدلایی آدم رو وابسته به دیگران و معذب میکنه.

خیلی تلاش کردیم از سونوگرافی لاریجانی وقت بگیریم ولی تاهفته15بارداری من وقتهاش پر بود.حالا اینهارا باید جاهای دیگری برم تا هفته های بعد ببینیم چی میشه.

اگه پسر باشی احتمال زیاد اسمت پوریا است و اگه دختر باشی یکتا

انشاالله هرچی هستی مورد توجه وعنایت و یار ویاور امام عصرت عجل الله تعالی فرجه الشریف باشی

غیر ازاینهاهمش دعامیکنم با داداشت پارساخیلی روابط خوبی داشتخ باشید ومثل فرزندان حضرت علی ع و فاطمه زهرا سلام الله علیها باشید.

وقتی میگیم پوریا شایدهمه یاد پوریای ولی بیوفتن.ولی دلم میخواد اگه پوریا شدی جوری بزرگ بشی که وقتی میگن پوریا همه یاد تو بیوفتن. و بالاترین بزرگی در طاعات و بندگی خداست.

تا جاییکه پیداکردم پوریا یعنی :

-پسر آریایی

-کسی که با باور پاک به خدا در پی راه درست میپوید و برای رستگاری و رهنمایی مردم به راه راست پیشرو می شود.

-دنباله رو  پی رو شیعه

- بر گرفته از نام پوریا ولی است او یک پهلوان بی همتا در ایران باستان بود که به امیرالمومنین علی (ع) اقتدا کرده بود و همواره الگوی جوانان زور خانه بود. نام پهلوان دلیر ایرانی مشهور به پهلوان محمود خوارزمی و ملقب به «پوریای ولی» و نیز متخلص به قتالی، پهلوان، عارف و شاعر قرن 7 و 8 هجری، مثنوی عرفانی کَنزُالحَقایق را سروده است. 

 

شکمم انقدر نفخ داره گاهی دکمه شلوارم به سختی بسته میشه.گاهی عضلات اطراف رحمم تیرمیکشه که خوندم عادیه.

فکرمیکردم بارداری دوم با داشتن یک پسربچه ی آتیش 4ساله خیلی خیلی سخت باشه.نه اینکه سخت نیستها ولی واقعا فعلا که اونطوری که فکرمیکردم نیست.خب دلم برای پارسامیسوزه.مثل قبل انتظار داره باهاش بدوم و بازی کنم طی روز.ولی خب من باید بابت لکه بینیم استراحت کامل باشم.گاهی هم زود عصبانی میشم هرچندپارسا کارخیلی بدی هم نکرده.دلم براش میسوزه.تقصیر اون نیست من حالم مساعد نیست.

این روزها سینه هام خیلی خیلی درد میکنه و تا زیربغلم دردش میزنه.میل به غذاهم ندارم وفکرمیکنم همین کم خوردن باعث میشه اعصابم ضعیف بشه.البته علاوه بر تغییرات هورمونی.انتظار پارسا ازمن مثل قبله ولی خب من نمیتونم مثل قبل باشم.البته شاید این برای هردومون خوب باشه.به هرحال بچه جدید بیاد مقداری ازوقت من بهش تعلق میگیره ونمیتونم مثل قبل صد درصد دراختیار پارسا باشم و شاید الان تمرینی کوچک برای اونموقع باشه.

خدایاخودت در تربیت فرزندانم کمکم کن ونسلم را ازمقربین درگاهت قرار بده

 

اینم آزمایشم و بیبی چکم:

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ساحل
22 شهریور 91 13:24
بازم بهت تبریک میگم عزیزم...
من چقدر هزینه بی بی چک کردما ههههههههههه ...آخه توی شوک بودم ..


ههههههههههه ساحل عزیز منم همینطور ...ولم کنن الانم بیبی چک میذارمممممممممم....هههههههههه...خدا رونیای گلتوحفظ کنه برات
سوده
22 شهریور 91 22:30
ان شالله تا هفته 40 همه چی عالی پیش بره.

خوش به حالت که نی نی اردیبهشتی داری


انشاالله خدا از دهنت بشنوه...مرسی به وبلاگ نینی سر زدی