پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 15 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته سی و هفت-دوری از بابا

سی و هفتمین هفته از زندگیت از یکشنبه22تا شنبه 28دی بود.  - این هفته بیشتر منو تو خونه آقاجونت بودیم.چون بابات برای یه ارزیابی سفر عسلویه داشت.شب قبل سفر بابات انقدر گریه کردی انقدر گریه کردی که اصلا تاصبح نخوابیدم.نمیخواستی بابات بره پسرکم؟؟!! توی مدتی هم که بابا نبود تلفنی باهات حرف میزد و توهم کلی کیف میکردی وگاهی هیچجوری گوشی رو بهم نمیدادی. صبحشم که داشتم باباتو از زیر قرآن رد میکردم هنگ کرده بودی چیکارمیکنیم!!! -این هفته وبلاگتو با تاخیر نوشتم.دو شب که اصلا نخوابیدم.بقیشم که همش بیدار میشی یا داری شیر میخوری!واقعا یکی دوساعت خواب پشت سرهم برام عینه یک رویا و آرزوی دست نیافتنی شده!!  سینوزیتم هم شدید عود...
28 دی 1392

هفته سی و شش-ورود به ماه9

سی و ششمین هفته از زندگیت از یکشنبه١٥تا شنبه ٢١دی بود. ٨ ماهه شدنت مبارک پسرک عزیزم -جدول مهارتهای 8 ماهگی: سن كودك مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند) مهارتهاي اضافي (نيمي از كودكان انجام مي دهند) مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند)   8 ماهگي به هر دو والد دادا و ماما خطاب مي كند (اختصاصي نيست) آغاز خزيدن اشيا را از يك دست به دست ديگر مي دهد با گرفتن دست به چيزي مي تواند بايستد بخوبي مي خزد به اشيا اشاره مي كند خود را براي ...
21 دی 1392

هفته سی و پنج-گااااااااااااز!!!؟؟؟

سی و پنجمین هفته از زندگیت از یکشنبه٨ تا شنبه ١٤دی بود. این هفته حسابی گاز گرفتن رو یاد گرفتی و البته این فیض رو  نصیب مادرت میکنی بیشتر!! این روزها برف میاد ولی هنوز نشده توی روز انقدری نشسته باشه که بریم وعکس بندازیم.همش تا درست حسابی بیدار بشیم آب شده!! سه شنبه 10 دی بسلامتی دومین دندونت هم دراومد پسر دو دندونم! -دوتا دندونهای پایینت خوشگل زده بیروت.یادگرفتی گاز میگیری که لثه های بالاتم که دندوناش داره درمیاد رو ماساژ بدی!گاهی موقع شیرخوردن گاز میگیری که سریع بینیتو فشار میدم شرطی بشی وعادت نکنی و ول کنی!ولی ای کاش همین بود.فعلا محبتت هم گاز گازی شده!!!میای بوسم کنی لپم رو میکشی توی دهنت و گاز میگیری که هیچ ...
14 دی 1392

هفته سی وچهار- سینه خیز میری!

سی و چهارمین هفته از زندگیت از یکشنبه1 تا شنبه 7 دی بود. این هفته جشن دندونیت در روز پنجشنبه 5 دی برگزار شد..مبارکت باشه پسرکم     -تقویم اولین دی ماه عمرت: -روز اول این هفته کمی سینه خیز رفتن رو شروع کردی.شاید حدود 10 سانت.انقدر به موبایل و تلفن بی سیم و موس علاقه داری که بالاخره باعث شد زحمت بکشی سینه خیز بری طرفشون!هرچندکه بازم ترجیح میدی هی غلت بزنی تابهش برسی!  -آخرای هفته دیگه حسابی تند تند سینه خیزو شروع کردی.کافیه ببینی دارم دنبالت میام.سرعتو بالامیبری!         یکشنبه١ دی (دویست و سی و دومین روز زندگیت):  این هم عکسه شروعه ...
7 دی 1392

هفته سی و سه-رویش اولین مرواریدت

سی و سومین هفته از زندگیت از یکشنبه24 تاشنبه30 آذر بود سلام سلام صدتا سلام             من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم            صاحب مروارید شدم یواش یواشو بی صدا            شدم جزو کباب خورا   اولین شب یلدای عمرت هم مبارک پسرم همچنین ورود به اولین زمستان عمرت   -این روزها که بیقراره دندونتی بیشتر حس میکنم چقدررررررررررررررررررررررررررررررررررر مادر بودن سخته.شب یکشنبه ا...
30 آذر 1392

هفته سی و دو- می نشینی

سی و دومین هفته از زندگیت از یکشنبه17 تا شنبه23 آذر بود. دو سه هفته ای بود میخواستم عنوان هفته رو بنویسم مینشینی ولی خب اونجور ایده ال نمینشستی!!! یعنی زود وا میرفتی.این هفته به نظرم بهتر مینشینی.البته بازم بفهمی نگرفتمت وا میری. یا اینکه تا مینشینی یه چیزی برات جلب توجه میکنه میری به سمتش و از حالت نشسته میوفتی!!    -وعده های غذائیت4 بار شده.شکرخدا خیلی خوش غذائی.اصلا اذیت نمیکنی.هرچی برات درست کنم با هرطعمی میخوری.شاید یه کم بدت بیاد ولی میخوری.دیگه داروهاتم بدون مقاومت میخوری بااینکه بعدش قیافت مچاله میشه!!! -هر3 ساعت که شیرت میدم باانگشتم لثت رو ماساژ میدم.روز یکشنبه صبح حس کردم لثه پایینت سمت چپ یه کم ور...
23 آذر 1392

هفته سی و یکم-ورود به ماه 8

سی و یکمین هفته از زندگیت از یکشنبه10تا شنبه16 آذر بود.     - با تایپ ورود به ماه 8 دلم لرزید...چقدر زود داری بزرگ میشی پسرکم...بااینکه روزهای خیلی خیلی سختی دارم اما اصلا دلم نمیخواد انقدر زود بگذره. -هفته پیش طبق مواد مجازی که میتونی در 8ماهگی بخوری خونه مامان جونت برات یه لیست غذائی نوشتم برای ماه 8 دوست دارم موادغذائی که میتونی بخوری رو متنوع بهت بدم.البته همرو از حالت نرم و پوره شده و مقدار خیلی کم شروع میکنم.خب ماها خودمون برنامه غذائیمون منظمه.دیدم درست نیست هر روز یه ساعت متفاوتی بهت صبحانه نهار و..میدم.مخصوصا که 8ماهگی باید غذات 4 وعده بشه و داروهاتم بیشتر شده. البته خیلی چیزهاش به روشه...
16 آذر 1392

هفته سی ام-بیقراری شبانه

هفته سی زندگیت از یکشنبه3 تا شنبه 9 آذر بود   فکرکنم این هفته اوج بیقراریهای شبانت بود!یعنی امیدوارم ازین بدتر نشی چون هرنیم ساعت با جیغ بیداری!میگن برای دندونه! امیدوارم دندون درآوردی خوب شی! -پسرم!!شبها غوغا میکنی مادر!دیگه هر30الی45 دقیقه بیداری!کاش میدونستم چرا! البته دوستهای هم سن وسالتم همینطوری شدن!آخه شما نینیهای گل چرا ناراحتین؟ هرچیزی رو امتحان کردم..اینکه باغذای کمکی سیرت کنم سنگین بخوابی، غذا ندم سبک بخوابی یاغذای کمتر بدم، آب بدم ،آب ندم، قبلش لثتو ماساژ بدم، شیربخوری بخوابی،شیر نخوری،خسته شی بخوابی،بازی کنی بخوابی ،میخوابی جات گرم باشه،جات خنکترباشه ،نور اتاقت کم باشه یا زیادتر باشه،در اتاقت باز یا بسته ب...
9 آذر 1392

هفته بیست و نهم-گاهی مینشینی

هفته 29 زندگیت از یکشنبه26آبان تا شنبه 3آذر بود     - از هنرهای این هفتت اینه که لحظاتی بدون کمک مینشینی البته اگه دلت بخواد!! ، دراز نشست میری، توی روروئک یه کم خودتو جلومیبری و راه میری ولی چون جدیدا روروئک ممنوع شده روزی دوسه دقیقه بیشتر نمیذارمت اون تو دیگه به هر دوطرفم میغلتی کامل...  -سوپت شامل این موادشده:مرغ یا ماهیچه،پیاز،سیب زمینی،هویج،رشته فرنگی،جعفری ازهفته دیگه میخوام گشنیز هم گاهی جایگزین جعفری کنم -پوره هویج و سیب زمینی،فرنی و حریره بادوم،سرلاک شیر و برنج و پوره4 هم میخوری.یکبارهم پوره کدو حلوائی رو مزه کردی دوست داشتی کلا خداروشکرخیلی خوش غذاشدی.حتی گلابی و قطره هاتم بهترمیخوری....
3 آذر 1392

هفته بیست و هشتم-نذر قیمه

این هفته حسابی درگیر آماده کردن لوازم و پخت نذری بودیم.برای همین خیلی سرمون شلوغ بود.سال پیش برات نذر کرده بودیم.باردار بودم...یادش بخیررررررررررررررررررررررر خداروشکر با کمک عزیزان نذرت پخته و پخش شد.باتشکر از همه ی کسانیکه کمکمون کردن       این هفته از زندگیت از یکشنبه 19تا شنبه25آبان بود     - این هفته یادگرفتی بوس میکنی!!! البته فعلا فقط منو باباتو بوس میکنی.خیلی کارت خنده داره.تا بغلت میکنم دهنتو باز میکنی میچسبونی به لپم! دستهاتم از دوطرف حلقه میکنی دور سرم و سفت منو میکشی به سمت خودت!!! این هفته یکی دو روزی بابات رو ندیدی (باباجونیت رو رسوندن شلمان) وقتی بابات برگشت و بغلت کرد ...
25 آبان 1392