زمستان 99
گويا اين كرونا قصد رفتن نداره. شد يكسال😭 همچنان در خانه بسر ميبريم و مشغول با يه عااااااااااااااالمه درس و كاردستي و.. -اين فصل باباحاجي عزيزمون را متاسفانه از دست داديم.خيلي ناگهاني.بنده خدا از خونه ي ما رفته بودن لحظاتي قبلش و تصادف كردند.كلي پارسا جونم گريه كرد و كلي سعي كردم خودمو كنترل كنم و مرگ را برات منطقي توضيح بدم كه به خدا و روال زندگي بدبين نشي.خدا بيامرزتش.مرد خوبي بود و بارفتن ناگهانيش خيلي دلتنگمون كرد. پورياجونم كه عاشق باباحاجي بود.هربار زنگ ميزد خونشون تا صداي عزيز رو ميشنيد ميگفت ميخوام با باباحاجي حرف بزنم. روحش شاد -پورياجونم رو هم بالاخره از پوشك گرفتم.خيلي راحت و عالي.كلي دعاكردم جايي نجس نشه خيل...