هفته سی و هفت-دوری از بابا
سی و هفتمین هفته از زندگیت از یکشنبه22تا شنبه 28دی بود. - این هفته بیشتر منو تو خونه آقاجونت بودیم.چون بابات برای یه ارزیابی سفر عسلویه داشت.شب قبل سفر بابات انقدر گریه کردی انقدر گریه کردی که اصلا تاصبح نخوابیدم.نمیخواستی بابات بره پسرکم؟؟!! توی مدتی هم که بابا نبود تلفنی باهات حرف میزد و توهم کلی کیف میکردی وگاهی هیچجوری گوشی رو بهم نمیدادی. صبحشم که داشتم باباتو از زیر قرآن رد میکردم هنگ کرده بودی چیکارمیکنیم!!! -این هفته وبلاگتو با تاخیر نوشتم.دو شب که اصلا نخوابیدم.بقیشم که همش بیدار میشی یا داری شیر میخوری!واقعا یکی دوساعت خواب پشت سرهم برام عینه یک رویا و آرزوی دست نیافتنی شده!! سینوزیتم هم شدید عود...