پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 11 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته بیست و نهم-گاهی مینشینی

1392/9/3 0:21
نویسنده : مامان
1,270 بازدید
اشتراک گذاری

هفته 29 زندگیت از یکشنبه26آبان تا شنبه 3آذر بود

 

  - از هنرهای این هفتت اینه که لحظاتی بدون کمک مینشینی البته اگه دلت بخواد!! ، دراز نشست میری، توی روروئک یه کم خودتو جلومیبری و راه میری ولی چون جدیدا روروئک ممنوع شده روزی دوسه دقیقه بیشتر نمیذارمت اون تو

دیگه به هر دوطرفم میغلتی کامل...

 -سوپت شامل این موادشده:مرغ یا ماهیچه،پیاز،سیب زمینی،هویج،رشته فرنگی،جعفری

ازهفته دیگه میخوام گشنیز هم گاهی جایگزین جعفری کنم

-پوره هویج و سیب زمینی،فرنی و حریره بادوم،سرلاک شیر و برنج و پوره4 هم میخوری.یکبارهم پوره کدو حلوائی رو مزه کردی دوست داشتی

کلا خداروشکرخیلی خوش غذاشدی.حتی گلابی و قطره هاتم بهترمیخوری.دیگه کم پیش میاد دهنتو قفل کنی..البته ازونطرف نگران چاقیت میشم.ماشاالله اشتهات خوبه.میترسم زیاد بدم بخوری بعده ها رژیم لازم بشی!

-اینم تقویم اولین ماه آذر زندگیت:

 -تقریبا از خستگی و درد جاهای مختلف بدنم دارم از دست میرم!آخه چرانمیخوابی بچه جان؟فکرکنم لثت میخاره.نمیدونم.شبها هر نیم ساعت بیدارمیشی و هیچجوری نمیخوابی تا شیرت بدم!خیلی خستم.وعده های غذائیم شده فقط شام که بابات هست.دیگه توی روز تنهائی بازی نمیکنی.همش بغلمی و بی تابی و دارم راه میبرمتگریه

 -آخرین روز این هفته یعنی روز شنبه بود که دندونیتو گذاشتم توی یخچال و دادم دستت.خوشحال داشتی لثه هاتو باهاش ماساژ میدادی یکدفعه چندتاجیغ زدی و دیگه دهن باز ولی صدات درنمیومد.بابات چندتا زد پشتت گریت راه افتاد.نمیدونم چیکارکردی لثتو زخم کردی یا زبونتو گاز گرفتی.دهنت خون اومد.خیلی ناراحت شدیم.طفلی پسرمممممممم

 

niniweblog.com

 یکشنبه 26 آبان (صد و نودو هفتمین روز زندگیت):

 خواب نازت

این کتابتم پاره کردی!!

این کتابهارو برات پشت سرهم میخونم..تو که خسته نمیشی من کف میکنم

niniweblog.com

 دوشنبه 27 آبان (صد و نودو هشتمین روز زندگیت):

امروز بردیمت آزمایشگاه دانش تا آژمایش خون 6ماهگیت رو بدی.خیلی نگران بودم و حالمم مناسب نبود. اما نتونستم کنارت نباشم. حرفه ای ترین خونگیریشون رو که یه آقا بود گذاشته بودن برای خونگیری از نوزادان. واقعا هم کارش خوب بود چون اصلا رگت معلوم نبود.تا سوزن زد به دستت اومدی گریه کنی ولی من با گوشی بابات برات آهنگ پخش کردم حواست پرت شد.بابات هم دستتو محکم گرفته بود که نکشی.خداروشکر خوب انجام شد و اونجوری که فکرمیکردم سخت نبود.

توی راه بابات برام آبمیوه گرفت بخورم حالم بهترشه.به زور از دستم گرفتی و نی رو کردی تو دهنت!! یعنی میدونی با نی میخورن؟؟

اینم جای سوزنش:

 

niniweblog.com

 سه شنبه 29 آبان (صد و نودو نهمین روز زندگیت):

 

چیکارمیکنی دقیقا؟؟؟

 و همچنان عاشق کتاب شعرهای می می نی

 

 

 

niniweblog.com

 چهارشنبه 30 آبان (دویستمین روز زندگیت):

 کافیه گوشی تلفن همراه منو ببینی..بزور باید ازت بگیرم..آخرش گریه میکنی!

خب بچه جان ضرر داره برات چه اصراریه!!! باید یواشکی ازت با تلفن حرف بزنم

آخر باباجونت دلش نیومد لحظاتی بهت دادش

و عکسهای دیگه امروز

 

niniweblog.com

 پنجشنبه 1 آذر(دویست و یکمین روز زندگیت):

 

 

niniweblog.com

 جمعه2 آذر(دویست و دومین روز زندگیت):

 پشت کالسکت رو گاهی بابات برات نشسته میکنه.تو هم مینشینی و کیف میکنی

niniweblog.com

 شنبه3 آذر(دویست و سومین روز زندگیت):

 نمیدونم چرا اینروز رو جا انداختم وبعدا اینو متوجه شدم!!!

 

 

 

 

 

 

 

niniweblog.com

در اين سن كودكان به حيوانات مصنوعي (كوچك يا بزرگ) علاقه نشان مي دهند. يكي از اين حيوانات ممكن است به محبوبترين اسباب بازي كودك شما تبديل شود. در اين حالت به زودي شما مي بينيد كه اين اسباب بازي را بايستي همه جا به دنبال خودتان ببريد و البته معمولا آب دهان كودك شما بر روي آن جاري است! نگران نباشيد: يك "شي انتقالي" مانند اين مي تواند نشانه اي از رشد استقلال شخصي باشد، كه كودك شما ياد مي گيرد تا خودش را از شما جدا كند و روي پاي خودش بايستد؛ البته آهسته آهسته!
هنگامي كه مي خواهيد چيز جديدي بخريد، اسباب بازيهاي نرمي را انتخاب كنيد كه به خوبي دوخته شده باشند. اسباب بازيهاي ديگري كه مي توانند براي كودك شما مناسب باشند شامل توپ، استوانه هاي تودرتو، اسباب بازيهايي كه فنر دارند و ناگهان بيرون مي پرند و همچنين عروسكهاي بزرگ هستند.
يكي از راههايي كه مي توانيد بفهميد آيا كودك شما يك اسباب بازي مخصوص و محبوب دارد يا نه، اين است كه سعي كنيد اسباب بازي را از او دور كنيد. در اين حالت ممكن است ببينيد كه با دور كردن اسباب بازي، كودك با صداي بلند اعتراض مي كند!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

صدف
26 آبان 92 18:09
ماشا... به این خاله دانشمندم ...چی همه کتاب میخونه ...آفرین ...هزارو سیصد آفرین.....
مامان
پاسخ
به مادرشم آفرین بگو!!!ههههه
خاله مهسا
30 آبان 92 11:41
ای جونم به تو بشه نی نی خاله قلمبه جان منی
مامان
پاسخ
خاله ی مهربون
مامان جون
2 آذر 92 12:18
فدات بشم پارسا جونم دلم برات ضعف میره عکسهات رامیبینم اینقدر بچه منواذیت نکن عزیزدلم کی میایی خونمون فدات فدات
مامان
پاسخ
میخواد مامانش لاغر بشه هیکلش به هم نریزه!!!
رها
3 آذر 92 16:37
قربون این گل پسرخوشگل بشم من گمونم دخمل منو پسرت اخرین نینیهایی باشن که مو در میارن میگم اگه دخملم کچل موند میاى خواستگاریش لااقل بچم افسردگى نمیگیره
مامان
پاسخ
ناراحت نباش کچلها خوش شانسن!! عزیز دله دخمله نازت
ساحل
4 آذر 92 16:14
خیلیییییی لذت میبرم به وبلاگت سرمیزنم ..ماشاالله پارسا خیلی بزرگ شده و همینطور همه ناز شده کاش من اونجا بودم محکم بغلش میکردم فشارش میدادم خیلییییییییی جیگره ببخشید نتونستم خودمو کنترل کنم
مامان
پاسخ
لطف داری عزیزمممممممممممممممممممممممممممم رونیای نازتو ببوس
آجی ملیکا
4 آذر 92 19:08
خوب دیروز می رفتی خونه عمه جون که ماهم بودیم
مامان
پاسخ
ای آجی ملیکا ای آجی ملیکا چرا نمیای خونمون پسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس