پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 5 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته 39-پسر عنکبوتی!

1392/11/12 0:19
نویسنده : مامان
2,199 بازدید
اشتراک گذاری

سی و نهمین هفته از زندگیت از یکشنبه6 تا شنبه 12بهمن بود.

 

بارداری من 39 هفته طول کشید وآخرهفته39 شما تشریف فرما شدی به این دنیا.39هفته هم هست که توی زندگی قشنگمونی پسر قشنگم.چه خووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووب

خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت

 

 جدیدا هم همکار مرد عنکبوتی شدی و از طناب تابت بالا میری!

اولین دندان بالات روزچهارشنبه9 بهمن در اومد.دندان جلو سمت چپ.بغلیشم داره درمیاد.

 -خدای مهربون رو هزاران هزار بار شکرمیگم پسرگلم سالم بدنیا اومده و شاد کنارمونه.خدایا شکرت.9ماه تو دلم بودی.تقریبا9 ماه بیرون.خوش به حالموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون

دیگه میشه گفت همونقدر که تو دلم بودی همونقدر هم تو دنیایی!

-هرچی که بالاتر ازخودت باشه و بتونی دستت روبهش بگیری میخوای بهش بچسبی و بالا بری!مخصوصا طناب تابت!نمیدونم صخره نورد میخوای بشی یا مرد عنکبوتی!

-دوشنبه شب نشسته بودی که با صورت خوردی روی یکی از اسباب بازیهات و لپت یه کوچولو کبود شد.آخی فکرکنم خیلی دردت اومد.دلت ازحال رفت.سفیدهم هستی زودسرخ میشی آدمو میترسونی! ولی خب عیب نداره مرد!!! باید قوی باشی دیگی...آنچیز که تورا نکشد محکمترت میسازد.مرد باید قوی باشه دیگه!

 -دیگه دست زدن رو بطوره حرفه ای یادگرفتی.روز چهارشنبه خونه آقاجونت بودیم.بابات تا از در وارد شد از ذوق شروع کردی به دست زدن.خوش به حال بابات.پنجشنبه هم بردمت حمام که خیلی دوست داری از ذوقت هی دست میزدی توی آب

 -وقتی یه توپ میذاریم جلوی پات قشنگ شوتش میکنی.حرفه ای!

-دوسه هفته ای هم هست مینشونیمت جلوی خودمون یه وسیله ای مثله توپ کوچیک رو هی قل میدیم به هم.البته تو هی پرت میکنی!!!این هفته حسابی حرفه ای تر پرت میکنی تو دستمون.قبلا گاهی اشتباهی شوت میکردی اینور اونور!

-جدیدا بعضی وسایل رو ناز میکنی.مثلا عکس حیوانات روی تشک و ملحفه!

-وقتی خیلی ذوق میکنی مثلاوقتی میبرمت جلوی کمد اسباب بازیهات میگی:اووووف...اوه...فوووو فووو!!

 

 

niniweblog.com

یکشنبه ٦بهمن (دویست و شصت وهفتمین روز زندگیت):

 از نظر ایجاد آلودگی صوتی نمرت بیسته مادرجان!!هر وسیله ای دستت باشه خودتو میرسونی روی سرامیکها که صداش بیشتر بشه.هی بلندمیکنی میکوبی روی سرامیک.گاهی میگم خدا به همسایه پایینیمون صبر بده!!

چون درحینه بازی بودی عکست تار شد

درضمن به همسایه پایینیمون گفتم ببخشید پارسا دوست داره وسایل رو بکوبه روی سرامیک همش صدامیاد.گفت من فکر کردم شما همش دارید گردو میشکنید!!!هههه

بنده های خدا

niniweblog.com

دوشنبه 7بهمن (دویست و شصت و هشتمین روز زندگیت):

 به وسایل روی میز هم کار داری!

باورت میشه زحمت کشیدیم اینهارو چسبوندیم؟؟همش میخوای برچسبهارو بکنی!

حالا از لای نردیه های تختت توپهاتو دیدی:

 خیلی بازیگوش و آتیش شدی.خیلی اینجوری بامزس!!همش یه آتیشی داری میسوزونی! البته من رو هم از نفس میندازی مادرجان!

niniweblog.com

سه شنبه 8بهمن (دویست و شصت و نهمین روز زندگیت):

 امروز خونه باباجونیت برای اولین بار بدونه اینکه من کمکی بهت کنم برای خوابیدن خودت خوابیدی.هی غلت زیدی اینور..هی غلت زدی اونور..یکدفعه هم خوابت برد:

موقع دس دسی کردن ازت عکس گرفتم:

از اونجاییکه از تمام وسایل بازی امنت یه استفاده غیرایمنی میکنی که به ذهن جن هم نمیرسه امروز بابات پیشاپیش هدیه عیدت برات چندتا اسباب بازی امن خرید و البته دیگه تاعید صبر نکردیم و دادیم بازی کنی.خیلی هم دوست داشتی

البته بولینگ که نمیتونی بازی کنی فعلا ولی قطعاتش امنه! 

 

اینم عکسه هنر دیشبت که ازحالت نشسته خوردی باصورت روی اسباب بازیت و لپت کبود شد:

 احیانا میخوام عکس بگیرم اگه بذاری!

این هم دندان بالات...خواب بودی سرت بدحالت بود دهنت باز بود عکس انداختم

 

niniweblog.com

چهارشنبه 9بهمن (دویست و هقتادمین روز زندگیت):

امروز اولین دندان فک بالات دراومد...مبارکت باشه عزیزممممممممممممممممممممممممم

دندان جلوسمت چپ

خانه ی آقاجونت یکی از بزرگترین علاقه مندیهات طنابهای بالای تابته که به میله بارفیکس آویزونه.

اصرار میکنی بلندت کنن این طنابهارو بگیری.بعدشم خوشحاااااااااااااااال.البته آقاجونت بلندت میکنه.هی هم پایین رونگاه میکنی خیالت راحت شه جات امنه!

منم صندلی گذاشتم دارم ازت عکس میگیرم:

از زاویه ای دیگه:

فدات بشم خوشحالی عزیزممممممممممممممممممممممم

 

 بازی با جعبه ی مکعبهای ابریت! بجای خود مکعبها!

تو پیشونیتم زدیش سرخه.ولی ول نمیکنی که!

 

 

 

niniweblog.com

پنجشنبه 10بهمن (دویست و هفتاد و یکمین روز زندگیت):

 صبح که از خواب پامیشم اول آفتاب پامیشم:

داری به زنعمو بزرگم توجه میکنی و بازی میکنی:

 

niniweblog.com

جمعه 11بهمن(دویست و هفتاد و دومین روز زندگیت):

 یعنی ماشاالله انقدر ورجه وورجه داری که شلوارت از پات درمیاد!!

 

niniweblog.com

شنبه 12بهمن (دویست و هفتاد و سومین روز زندگیت):

 این هفته دایی بزرگ برات یه توپ آورد که حسابی دوستش داری و بازی میکنی:

عاشقه تمام لوازم خانه ای که دست من باشه.امروز خواستم لباس بریزم توی ماشین لباسشوئی که سبد لباسها شد وسیله بازیت آخرشم کلی توش ایستادی ودستهات رو گرفتی به دستگیره هاش ولی جرات نکردم تو اون حالت لحظه ای ولت کنم و ازت عکس بگیرم.ولی در حالت نشسته داخل سبد ازت عکس انداختم

اینجاهم میخواستی بلندشی بایستی

 

 

 

niniweblog.com

 احتمالا در اين دوره به دليل بروز "اضطراب جدايي"، هر مقدار جدايي از كودك براي شما بسيار سخت و ناگوار است. اما احتمالا مسافرت يا اين طرف و آن طرف رفتن به همراه كودك نيز دشوارتر خواهد بود. او به محيط اطراف و چهره هاي آشنا عادت كرده است و از اينكه بتواند اوضاع را پيش بيني كند خوشحال خواهد شد. بنابراين خروج از محيط معمولي اطراف او مي تواند احساس امنيت و نظم او را بر هم زند خصوصا هنگامي كه با مكانهاي ناآشنا يا آدمهاي غريبه برخورد كند.
در اين سن او نمي تواند مفهوم مسافرت را بفهمد اما متوجه خواهد شد كه در يك مكان جديد و ناآشنا قرار مي گيرد. در سفر براي كمي بداخلاقي او آماده باشيد و سعي كنيد چيزهاي زيادي براي پرت كردن حواس او از اطراف فراهم كنيد: كتابهاي عكس دار، اسباب بازيهاي صدادار، اسباب بازيهاي تودرتو و محبوب ترين چيزي كه او براي خودش انتخاب كرده است. به گونه اي برنامه ريزي كنيد كه او بتواند مدتي از وقت خود را دور از غريبه ها بگذراند تا فشار روحي وارد بر خود را كمتر كند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

فرزانه
12 بهمن 92 16:06
نازی پارسا جونم زنده باشی هزار سال
مامان
پاسخ
سلامت باشی
خاله مهسا
13 بهمن 92 8:35
آخه تو چقدر بامزه و وروجکی.دلم می خواست الان اون دستو پای تُپُلیتو می چلوندم
مامان
پاسخ
مامان جون
13 بهمن 92 12:23
پسر عنکبوتی قشنگم دلم برات یک ذره شده زود بیا فدات بشم
مامان
پاسخ
خدانکنه! چشم زود میاد.طنابهاشو آماده کنید!!!!
خاله جان
13 بهمن 92 14:18
خاله سبد چه بهت مياد، ايندفعه برو توو ماشين لباسشويي
مامان
پاسخ
خاله کارهای خوب یاد بده!!!
آجی ملیکا
13 بهمن 92 19:44
پارسا فقت لباس مرد عنکبوتی کم داری مرد که نه پسرعنکبوتی
مامان
پاسخ
آجی باز بیا خونمون میخوام رو دیکتت کارکنم!!
مامان مه رو(تولد یک زندگی)
14 بهمن 92 21:13
سلام گل یاس خوبی ؟ هزار ماشااله چقدر تو فضول شدی اخه خاله کاراتم که جذابببببببببببببب ادم دلش ضعف میره بیاد همون لحظه یه ماچ ابدارت بکنه عسیسم بوسسسسسس سربلند باشیییییییییییی جگرررررررررررر یه سری هم به وب ما بزن مامانششششششششش
مامان
پاسخ
آخ آخ آخ امان ازین مامانش!
سمانه مامی آرتین
1 اسفند 92 15:41
شیطونیهای قشنگت رو یکی یکی رو کن خاله جون هزارماشالله
مامان
پاسخ
آفرین خوش آموزی داری!یکی یکی..نه همه باهم!!