پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 5 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته 15

1391/8/29 14:27
نویسنده : مامان
29,934 بازدید
اشتراک گذاری

بارداری پارسا:

هفته 15 بارداري من از سه شنبه 23 تا دوشنبه 29 آبان بود...

آخرين روزش غربالگري سه ماه دوم داشتم

استرس که اصلا هیچ نداشتم!!!!!

شکلکهای مژی جوووووونشکلکهای مژی جوووووونgهههههههههههه

 

 عشق مامان و بابا:

 

تو پسری قندعسلی

  شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

خلاصهههههههههه

چون آزمایش قند هم داشتم و قند دوساعته از8شب دیگه ناشتا بودم...صبحم طبق معمول معده درد غلبه کرده بود و اسیدمعده زیادی!!!!

اول صبح با بابات راه افتادیم به سمت آزمایشگاه نیلو...

شب قبلشم خونه عزیزیت بودیم...چون آزمایشگاه و محل سونو توی طرح بود بابات اول صبح از کیوسک روزنامه فروشی یه برگه طرح ترافیک روزانه خرید و مجاز شدیم هرچی دلمون میخواد تو اون محدوده بچرخیم!!!

ساعت حدود5:50 رسیدیم ولی در آزمایشگاه بسته بود ومنتظر نشستیم توماشین تا حدود یکربع به هفت...

راستشو بخوای یه کم نگران بودم...شب قبلشم به خیلیها سپرده بودم برات دعاکنن حالت خوب خوب باشه

خلاصه کلی فرم پرکردیمو قرارشد جوابو 6 آذر بدن!!ولی منو بابات گفتیم اون موقع دیگه آخرین روز هفته16 هست و تادکتر نشون بدم میشه هفته17 و دیر میشه..خلاصه لطف کردنو گفتن فردا عصر بیا جوابو بگیر...(دیگه این بخشش میمونه برای هفته 16ههههههه)

همونجا بهم چائی هم دادن(یعنی بابا به خانومه گفت کتری بذاره آب جوش بیاد هههههه)و نشستم صبحانه معمولمو خوردم(معمولا چیزخاصی نمیخورم!!!!) تادوساعت بعدش آزمایش قند دوساعته بدم.

 توی این مدت بابات رفت برام یه مجله نینی پلاس و یه موفقیت خرید که سرم گرم شه و فکروخیال نکنم!!!

بعدشم آزمایش رو دادیم و باز بابا منو رسوند خونه عزیزی...فقط فرصت کرد تندتند یه لقمه برای خودش بگیره و باز راه افتاد به سمت سونوگرافی...ساعت1 تازه باز میشد

چون سونوگرافی دکتراکرمی بد وقت میده..بااینحال که انقدر زود رفت ما شدیم نفر سوم...میگفت یه لیست پشت در چسبونده بودن اسم مینوشتن...

خلاصه انقدر اونجا موند تا منشی اومد و وقت داد و زنگ زد ازمن چندتا سوال پرسید و باز بابای طفلیت اومد دنبال من و منو برد اونجا...

توی مسیر غذا میذاشتم دهنش...طفلی خیلی خسته شد

شکرخدا نفر دوم انصراف داده بود ومن نفر دوم شدم...ولی نفر اول چون دوقلو داشت بیش از یک ساعت داخل بووووووووووووووود

اعتراف میکنم دیگه خیلی دلهره داشتم

مخصوصا اینکه چندروزی بود همون توهمات حرکتتو نداشتم هی میگفتم نکنه خدا نکرده طوریش شده...

این چندروز ایام محرم همش به آقا امام حسین سلام میدادم و من عادت دارم جهت ادب دست راستمو موقع سلام دادن میذارم روی سینم...

خلاصه قبل ورود به اتاق دستمو آروم گذاشتم روی سینم ومثل همیشه به توهم گفتم مامانی دستتو بذار روی سینت و به آقا سلام بده وخودتم دعا کن...

رفتم داخل میدونستم دکتر بداخلاقه فقط سلام کردم و درازکشیدم...دکتر ناقلا یه پرده کشیده بود من نتونم تورو توی مانیتور ببینم اما نمیدونست مامانت زرنگتره..هههههههه

سقفش مهتابی با قاب فلزی داشت و من از توی قاب فلزیش تورو میدیدممممممم...وای چشمام دراومد..ههههههههههشکلکـــْـ هایِ مژی جوووون

حدود20دقیقه سونوی معمولی و دو دقیقه شایدم سونوی سه بعدی انجام داد...همون اولش که دستگاهشو گذاشت من دیدم سرت بزرگتر شده و گفتم خداروشکر پس بچه رشد داشته...

صدای قلبتم شنیدم ذوق کردم152 تا بود...

سن اجزای بدنتم دقیقا به سن واقعیت میخورد...رشدت خوبه ماشالله

 وقتی تموم شد بی حرف اومدم بیرون..خودم استرس داشتمو حوصله نداشتم دکتر یه موقع با بداخلاقی باهام حرف بزنه...

بعد چندین دقیقه جواب رو منشیش داد دستمون...خیلی سریع از اول تا آخرشو سه دور خوندم دیدم نوشته آنومالی خاصی دیده نشد و خلاصه چیز بدی شکرخدا توش ننوشته بود

فقط نوشته بود یه کیست5میلیمتری توی قلبته که باتوجه به سالم بودن همه چی ارزش تشخیصی خاصی نداره و معمولا تاهفته26جذب میشه...منم چون خیلی خونده بودم دوستان تو سر نینیهاشون کیست بوده و بعدا جذب شده نگران نشدم و به بابات گفتم این چیزی نیست...

بعدش به بابا گفتم چراجنسیتشو ننوشته؟؟؟؟تو دلم گفتم لابد موش مامان دالی موشی کرده و قایم شده و جنسیتشو به ما نشون نداده

باباازمنشی پرسید جنسیتشو تشخیص ندادن؟؟؟

منشی گفت نوشته دیگه...برگه رو گرفت و گفت ایناها نوشته پسره...

وای موندم چجوری من ندیدم!!! با خط پررنگ و بولد نوشته بود به انگلیسی جنسیت پسره..

هردومون خندیدیمو اومدیم بیرون

 باز دیدیم وزنتو ننوشته برگشتیم...نوشت117 گرم...

100گرم باش ولی مرد باش یعنی همین...هههههههههههههه

تو پسری

قند عسلی

گل پسری

 

اسم قشنگت هست:

 

 

به معنای باتقوا و زاهد....انشاالله همینطور باشی

 

 منو بابا از قبل کلی سایت اسم و ثبت احوال رو گشته بودیم و همه ی اسمها رو دیده بودیم و برای اینکه انشاالله اگه خواستیم یه نینی دیگه هم بیاریم نمونیم اسم چی بذاریم تصمیم گرفتیم2تا اسم دختر انتخاب کنیم و2 تا پسر

 

بابات خیلی براش مهم بود اسم ایرانی باشه کامل و معنای خوبی داشته باشه...من روی ایرانی بودنش حساس نبودم ولی دلم میخواست معناش یه کم معنوی هم باشه..

 

خلاصه اسم پسر شد:

1.پارسا

 (که چون اولویت 1 بود شد اسم خودت)

2.پوریا  (اگه داداش دار بشی اسمشو میذاریم پوریا)

اسم دختر هم دوتا انتخاب کردیم:

1.یکتا (که اگه خواهر داشته باشی اسمشو میذاریم یکتا)

2.بیتا (که باتوجه به اینکه سه تا بچه بعیده بخوایم این اسم دیگه فکرنکنم استفاده بشه!!!هه مگه آجیهات دوقلو باشن!!!)

 

 

البته من اسم دختر درساهم بدم نمیومد پارسا و درسا ..ولی بابا گفت "در"عربیه و برای همین حذفش کردیم...

 

خلاصه اسم عزیزت شد آقا پارسای گــــــــــــــــــــــــل

به هرکی هم پیغام زدم بگم سونوت خوب بود گفتم حال آقا پارسای ما خوبه....دیگه معروف شدی همه اسمتو فهمیدن...

شکلکهای مژی جوووووونg

 

 راستی وقتی عکسها رونگاه کردم توی یه عکس سه بعدی چیز جالب دیدم...تو پسر حرف گوش کنی هستی...دست راستت عینه مامانت روی سینت بود...آفرین پسرخوبم...لابد توهم داشتی به امام حسین(ع)سلام میدادی...خیلی جالبه...ادای منو که درنیاوردی؟؟؟هههههه زشته آدم ادای مامانشو درآره ولی چون حرف گوش کن بودی یعنی بچه خوبی هستی قربونت برم من

اینم همون عکس سه بعدیت که توش به حرف مامان گوش کردی و سلام دادی:

 

 

 عکست تقریبا بین نیمرخ و سه رخه...قربونت برم قشنگ صورتت مشخصهههههههههههههههههه

 

 

معلومه حسابی وول زدی که قشنگ همه اندامهاتو دیده بود و اندازه گرفته بود..آفرین پارسا کوچولوی مامان..

بعدش از دراومدیم بیرون یه آقاهه داشت پاپوش میفروخت یه پسرونش رو خریدیم و رنگ آبی رو انتخاب کردیم و قرار شد شیرینی بخریم و بذاریمش توجعبه شیرینی و بدیم که عزیزیت باز کنه..

توی راه اول به بابائیت(بابای خودم) زنگ زدمو خبر دادم..آخه همش منتظرته و میگه چقدر دیر میگذره.. خیلی خیلی خوشحال شد

بعدشم پیغام دادم به بقیه...

یه جعبه شیرینی هم بابات خرید و توش اون پاپوش رو گذاشت...رسیدیم خونه عزیزی اونها هم حسابی منتظر گرفتن جواب سلامتت بودن...اول نظرسنجی کردیم نطرعموم این بود که تو پسری و بعدش عزیزیت در جعبه رو باز کرد و بادیدن پاپوش آبی همه خوشحال شدن و به افتخارت دست زدن

توی وروجکم که قبلش با تکون نخوردنت منو دق داده بودی انگار جشن گرفته بودی...تا شب هی احساس میکردم وول میزنی

 

 

  خیلی آتیش پاره ای...فقط میخواستی مامانو حرص بدی؟؟بهت میگفتم بابات میگفت نه به بچم نگو...چیکارش داری دوست نداره تکون بخوره...هههههه

یعنی خوشا به حالت...یه طرفدار پروپا قرص داری

الان خوشحال هستی مامان رو گذاشتی سرکار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

باشه تو شادباشی عزیزم عیب نداره

 آهان آهان اینو نگفتم...

وقتی وارد ماشین شدم که بریم سونو دیدم بابا یه چیزی بصورت سورپرایز بهم داد...

هوراااااااااااااااااا

بیبی ساند بود...یه دستگاهه میذاری روی شکم صدای قلب جنین رو دریافت میکنه و پخش میکنه توی گوشی..

فقط چون بعدا بابائی فهمیده بود که مانیتور دارش هم هست که تعداد ضربان رو روش نشون میده پسش داد و سفارش داد مانیتور دار برات بیارن..

 

آخجوووووووووووووون از این به بعد مامانی بازی داره...هی صدا قلبتو بشنوم...ههههههههه

 امواج نداره برات ضرر داشته باشه هااااااااااااا بابات حسابی برات تحقیق کرده

فقط گیرندست...هورا...تازه میتونم کاسبی هم راه بندازم صداشو پخش کنم هی مژدگانی جمع کنم!!!ههههههههههههههههه

اینم عکسش:

 

 مامان و بابا خیلی دوستت دارند عزیزممممممممم

همه ی خانواده ودوستان هم همینطوووووووووور

خیلی لطف دارن بهمون...همش دعامون میکنن

بوووووووووووووووس از طرف من وهرکی دوستت داره

 

 اینم عکسهای سونوگرافیت و جواب سونوگرافی:

 اینجا دستت روی سرته پسر خوشگلممممممممممممم

اینم فکرکنم عکس نخاع و ستون مهره هات بود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بارداری دوم:

هفته 15 بارداری من از دوشنبه1 تا یکشنبه7 آبان بود.برای هفته آینده دکتر بهم غربالگری سه ماهه دوم داده.نمیدونم سر پارسا چرا زودتر داده بودن.انشاالله همه چی روبراه باشه.امسال تولدم یعنی 1 آبان خانواده ی ما 4نفری بود.چه هدیه های قشنگی خدابهم داده.

خدایا شکرت.آرزوی من عاقبت بخیری و سلامت دوتا گل زندگیمه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 خب ببینیم این هفته پسر گلمون چه مشخصاتی داره؟؟؟

 

 اكنون طول بدن كودك شما از فرق سر تا پا حدود 10 سانتي متر، و وزن او در حدود 80 گرم است. كودك شما اكنون عمليات دم و بازدم را با مايع آمنيوتيك (به جاي هوا) انجام مي دهد كه به رشد كيسه هاي هوا در ريه هاي او كمك مي كند. اكنون اندازه پاهاي او بزرگتر از دستهاي او شده است، و مي تواند همه مفصلها و اعضايش را حركت دهد. اين بدان معني است كه دستهاي او بهتر كار مي كنند. غده هاي عرقي به تدريج ظاهر مي شوند و با اينكه پلك چشمهاي او بسته است، چشمانش مي توانند نور را احساس كنند. اگر شما يك نور شديد را به طرف شكم خود بتابانيد، احتمالا كودك شما روي خود را از نور برمي گرداند. در اطراف كودك شما چيز زيادي وجود ندارد كه او بتواند مزه آن را امتحان كند، اما اندام چشايي او در حال ظاهر شدن است. اگر در اين زمان سونوگرافي انجام دهيد شايد و فقط ممكن است از جنيست كودك خود آگاه شويد! با اين حال اگر اين آزمايش هم نتوانست جنسيت كودك شما را تعيين كند ناراحت نشويد. تعيين جنسيت به عواملي از قبيل ميزان شفافيت تصوير و وضعيت كودك در زمان انجام سونوگرافي بستگي دارد. كودك شما ممكن است به حالت حلقه زده قرار گرفته يا چرخيده باشد تا شما را سر كار بگذارد!

 اینم عکس سه بعدیه یه نینی خوشمل مثل خودت

 

 

 

 

 راستی اندازه یه سیب قرمز خوشگل خوشمزه درشت هستی این هفته:

 

 روز قبل آزمایش یه بچه ی فال فروش فال حافظ آورد دم ماشین...باباتم یکی به نیت تو برداشت...

آخجوووووووووووووووووووووون

توش نوشته بود تو سلامتی...خط آخرش

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خورشید
24 آبان 91 9:39
سلام و صد سلام به پسمل یا دخمل خاله خورشید.(به نظر سهیلا پسمل)

ایشالا که سالم باشی عزیزم و هر روز شاهد رشدت باشیم .
دوست دارم عزیزم
به مامان بگو یه بوس واست بزاره رو دلش.


مرسی خاله جون...
بعدا هم به نینی بگو منو بوس کنه هاااااااااااااا...هههههههههههه
مامان افسانه
27 آبان 91 15:10
سلام سلام خاله جونم من میدونم توپسملی ایشالله سالم و صالح باشی همیشه


سلام مرسی از نظرت..بزودی قطعی میشه هویتش..هههههههههه
سوده
30 آبان 91 8:40
شک نکن یه پسمله ... طلاست
اون جا خالی رو خودت پر کن
مبارکه


ای سوده ی شیطون...هههههه
شیرین
30 آبان 91 22:15
سلام پارسای خاله.
هزار هزار ماشالله اینقدر بزرگ شدی که دیگه امروز کامل جنسیتت معلوم شد.
خداروشکر که صحیح و سلامت هستی و این از هر چیز دیگه ای مهمتره.
عزیز خاله همین طوری خوب بمون و رشد کن و به موقع بیا توی بغل مامانت



ممنونم شیرین عزیزم...خودتم بدو تکلیفمونو روشن کن نینیت دختره عروسم میشه یا پسمله همبازیش میشه..ههههههههه
سپیده مامی بنیتا
1 آذر 91 13:11
خداروشکر عزیزم که همه چی خوب بوده و خیال راحت شده. حسابی مواظب پارسای خاله باش.

ولی من فکر میکردم دختر باشه ها((:


مرسی عزیزم....چشم حسابی مواظبشم...عیب نداره سعی کن جنسیت بچه های بعدیمو درست حدس بزنی!!!هههههههههه
سوده
6 آذر 91 7:40
ای جانم به پارسا خان ما

دو تا پارسای نودی داریم ما هورااااااااااااااااااااااا
هرچند که یکیش نود و یکیه ولی بازم همون نودی خودمونه
احتمالاً منم یه پسر بیارم بذارم پارسا به پانیسا هم میاد و نودی ها هم تکمیل میشه



سوده نه بازم دختر بيار...بده اسم عروسمم خودم انتخاب كنم!!!!!ههههههههه
خاله مهسا
6 آذر 91 9:33
قربونت برم من خاله مهسات کلی خوشحاله....
این مامانت که نمیزاره صدای قلبتو بشنوم حیف که به خاطر تو کاریش ندارم دوستت دارم و لحظه شماری می کنم ببینمت


مهسااااااااااااااا جلو بچه كولي بازي درنيار...خب تو بذار يادبگيرم درست بادستگاهش كاركنم..ههههههه
چشممممممممممممممم
نيني هم بوس ميفرسته براي خالش