هفته 12 بارداری-سونویNt
بارداری اول:
هفته 12 بارداري من از سه شنبه2 آبان تا دوشنبه 8 آبان بود...
اين هفته سونوگرافي Nt دادم باز نيني گلمو ديدم...همه چيز خوب بود...خداي مهربون شكرت
بارداری دوم:
هفته 12 بارداری من از دوشنبه10 تا یکشنبه16 مهر بود.خیلی انتظار این هفته راکشیدم که بازهم ببینمت عشق مامان.شکر خدا روبراه بودی عزیزکم
بارداری اول:
روز چهارشنبه يعني دومين روز از هفته 12 رفتم سونوگرافيNt پيش خانم دكتر لاريجاني...
روزهاي قبلش زنگ زده بودم گفته بودن بايد آب بخوري مثانه پر باشه منم ديگه داشتم ميتركيدم ولي اونروز منشيهاش گفتن نبايد پر باشه!!!هم دلم ميخواست برم دستشويي هم ميترسيدم گيج بازي درآورده باشن و بگه برو آب بخور بيا!!!
خلاصه تو اون مدت بابا هي ميخواست سرمنو گرم كنه حواسم پرت شه..
ميگفت ميخواي بگيم سونو رو برامون سي دي كنن؟؟؟
يه كم فكركردم گفتم نه...راستش ميترسيدم جوابش خداي نكرده خوب نباشه و بدتر غصمون بشه...از طرفي فكر ميكردم خب تو خيلي كوچيكي و هيچي ديده نميشه...
خلاصه اولين نفر اسممو صدا كرد رفتم داخل...تا ديد مثانم انقدر پره گفت برو خالي كن...وقتي برگشتم نفر دوم بودم...
تا دستگاهوگذاشت روي دلم ديدم يه نيني كوچولو ظاهر شد...هيچي نگفتم جرات پرسيدن سوال نداشتم فقط چون دست و پاتو ميديدم فهميدم بزرگ شدي و رشدت خوب بوده...اندازه هاتو كه ميگرفت توي مانيتورش ميديدم مثلا برحسبcrlميشد 11 هفته و 4 روز اينطورا...
ووووووووووووووووووووووووووووووي
يكدفعه تو تكون خوردي...دست وپاهاي ريزتو تكون ميدادي...فكر كنم سونو اذيتت ميكرد...آخه هي ميچرخيدي و وول ميزدي...
انگار مثل ماهي داشتي تو آب شنامیکردی...يه بار انگشتاي دستتو تكون دادي و چرخيدي و پشتتو كردي به من و خانم دكتر!!!
اي وروجك...ديگه هم تكون نخوردي...
خانم دكتر گفت اي واي داشتم اندازشو ميگرفتم!!!
آخر ديد تكون نميخوري به خانم منشي گفت بگو باباي بچه بياد ببيندش بلكه تااونموقع اين بچه هم برگرده..
وقتي بابائيت اومد و باز دستگاهو گذاشت تو نيمرخ بودي...
دستهات ،چشم،شكم قلمبت و... رو بهمون نشون داد...پاهاتم كه نشون داد گفت بيشتر به پسر مياد...ولي بعدش گفت قبل هفته 14 قطعي نيستها...نري كاري كني براي پسر...
منم گفتم باشه...
و شادمان با بابا رفتيم بيرون...
به بابا گفتم ههههههههه هيچي نشده ولي اين بچه ي آتيش پاره رو خواستن!!!
بابا هم گفت خب خودت هي ميگفتي نيني جان براي مامان توي سونوگرافي وول بزن عشق كنم!!بچم حرف گوش كرده!!!!
خيلي روز خوبي شد..هيچوقت اون لحظه كه انگشتاتو تكون دادي يادم نميره...
اينم جواب سونوگرافي و عكسهاي ناز واقعي خودت:
تو عکسهاب بالا نیمرخت معلومه...سرت سمت چپه وشکم قلمبت وپاهای خم توی دلت سمت راست..
عکس سمت چپ هم نقطه چینها قدنشستت را نشان میده...از بالای سرت تا پشت باسن مبارک!!!ههه
تواین عکس سرت سمت چپه وشکم قلمبت سمت راست..
بندنافتم معلومه...
بعدش رفتيم سمت 13 آبان براي سفارش تخت وكمد..آخه گفته بودن به سليقه خودمون بپسنديم...
قبلا بابائي اونورها رو گشته بود ولي من نرفته بودم...
رفتم پسند بابا رو ديدم واقعا قشنگ بود...نارنجي كرم سفارش داديم...مدل زي زي گولوي قلبي!!!
قرار شد 10 آذر تحويلمون بدن...هورااااااااااااااا
اميدوارم زمان تو قيمتها ثبات داشته باشه ولي اين روزها قيمتهاي همه چيز بشدت رو به افزايشه هرچيزي رو امروز آدم بگيره هم جنسش بهتره هم قيمتش...چون فردا از جنسش ميزنن به قيمتش اضافه ميكنن!!!هههه
راستي ست كالسكه كرير و...رو هم قبلا برات قرمز گرفتم...يادم رفت بگم..
خيلي خوشگلند...ميگن بايد رنگ اين چيزها تابلو باشه كه ديگران و ماشينها و...حواسشون باشه...
بعدشم رفتيم خونه ماماني باباييت...
مامان بزرگ و بابابزرگ منم اونجا بودن...برات يه بقچه كوچولو و يه روسري آورده بودن...نازي تو ميشي اولين نتيجشون...حسابي همه مشتاق ديدارتن ناقلا!!!ههههههههه
اينم عكسش:
اين عكس سه بعدي مثلاني يه جنينه!!!
توهم عينه اين دستات بالا بود... پاهاتم رو هوا از هم باز !!! اي وااااااااااااااااااااااااي !!!!
اينم اندازت در اين هفته:
اينم عكس سونوگرافي يه جوجه ديگس!!!نيني من خوشملتره!!!
خب ببينيم منابع ميگن اين هفته شما در چه وضعي هستي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اندازه كودك شما به حدود 5 سانتي متر يعني تقريبا اندازه يك ليموترش رسيده است و حدود 15 گرم وزن دارد. صورت او به صورت يك انسان كامل شباهت بيشتري دارد. چشمهايش كه در ابتدا در دو طرف صورت او شكل گرفته بودند، به يكديگر نزديكتر شده اند و گوشهاي او در نزديكي مكان نهايي خود در دو طرف سر او قرار دارند. روده هاي كودك شما، كه آنقدر سريع رشد كرده اند كه تا حدي وارد بند ناف او هم شده بود، حركت بازگشتي خود را به سمت حفره شكمي آغاز مي كند. كليه هاي او، ادرار را در مثانه جمع آوري مي كنند. سلولهاي عصبي او به سرعت زياد شده اند و ارتباطات عصبي مغز در حال شكل گيري هستند. اكنون ممكن است كودك شما واكنشهاي بيشتري مثل مكيدن نشان بدهد؛ اگر شما به شكم خود فشار وارد كنيد، او حتي ممكن است در داخل رحم شما پيچ و تاب هم بخورد؛ با اين حال براي چند هفته ديگر هم شما قادر به احساس كردن حركات او نخواهيد بود.
اينم عكسهاي جنين در اين هفته:
11 هفته و 4 روزگيت يعني روز شنبه رفتم پيش دكترحجتي...
گفت خب بذار ماهم صداي قلبشو بشنويم ودستگاه رو گذاشت روي دل مامان...
خيلي سريع تورو پيدا كرد...يكي دوتا قلبت زد و تو وول خوردي و رفتي يه جاي ديگه.. باز دنبالت گشت...پيدات كرد..تا اومد صداي قلبتو گوش بده باز رفتي يه جاي ديگه...از روي دستگاهش كه روي شكمم بود ميفهميدم هي داري ازينور ميري اونور...يه بار قلبت سمت راست بود يه بار چپ...
خانم دكتر خندش گرفت...گفت وروجك انگار داره سربه سر من ميذاره!!!خلاصه پيدات كرد واينبار شيطوني نكردي و گذاشتي10تا اينطورا صداي ضربانتو بشنوه..
كلي بعدش با بابات خنديديم...گفتم نيني به خودت رفته وگرنه منكه مطمئنم تو دل مامانم همش خواب بودم حال تكون خوردنم نداشتم!!!هههههه
اما بابا بچه بوده خيلي شيطون بوده...
ولي چقدر عجيبه تو اينهمه تكون ميخوري و من هيچ حس نميكنم...اميدوارم هفته هاي بعد قشنگ حست كنم...ميدونم خيلي حس خوبيه
بارداری دوم:
عزیزک مامان خیلی خوشحالم که دیدمت.اولین روزی بود توی این بارداری واقعا استرس داشتم!خداروشکر نوبتم اولین نفرها بود و این استرس زود پایان گرفت.خانم لاریجانی وقتی بررسی میکنن اولش انقدر دقت دارن قلب آدم میترکه.فقط دیدم بزرگتر شدی.هی دقت میکردم ببینم قلبت و تپشش را در مانیتورش میبینم؟وقتی اندازت گرفت سن را زد 12هفته نفس راحت کشیدم.حسابی اندازه گیری کرد.ازش پرسیدم همه چیز خوبه؟گفت هم همه چیزخوبه هم خیلی بچه ی خوبیه.هرجوری من میخوام اندازه بگیرم و مدنظرم هست میچرخه.خلاصه خانم دکترخیلی ازت راضی بود.جنسیتت را اول گفت بیشتر به دخترمیخوره.بعدگفت انگار پسره.بعدگفت ولش کن الان خیلی مشخص نیست.وقتی صدای قلب قشنگت را شنیدم آؤامش گرفتم.بعدهم بابات اومد و حسابی خانم دکتر اجزات را نشان بابات داد.هی دستهای نازت رامیاوردی جلوی صورتت.گفت جفت چسبیده به ناحیه سزارین قبلی باید طی بارداری مراقب باشیم چسبندگی نگیره.
بعدش هم با بابات رفتیم مطب دکترحجتی و برای روزبعدش غربالگری سه ماه اول نوشت که صبحش بیمارستان پارس آزمایش دادم.انشاالله سلامت باشی عزیزک مامان.
اینم جواب سونوگرافی:
این هم نیمرخ خوشگلت:
واقعا برام جالبه که اینهمه حرکتت اصلا برام محسوس نیست.خیلی دلم میخواد زودی حرکاتت را حس کنم ولی فکرمیکنم نسبت به پارسا دیرتر باشه آخه جفتت قدامی بود.
گاهی این نینی وبلاگ به هم میریزه و کلی مطلب مینویسم ارسال نمیشه خستم میکنه!! مامان این روزها هنوز متاسفانه حال و روز خوبی نداره.نسبت به هفته های قبل بهترم ولی خب خیلی ازعهده خودم هم برنمیام چه برسه زندگی.خودت هم دعام کن عزیزکم.دلم میخواد مامان بانشاط و سرحالی باشم براتون.