پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 6 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته10 بارداري

1391/7/24 14:25
نویسنده : مامان
24,852 بازدید
اشتراک گذاری

بارداری اول:

هفته 10 بارداري من از سه شنبه18 تا دوشنبه24 مهر بود

گاهي كمي بهترم ولي تا ميام دلخوش بشم باز برميگرده بدتر از قبل.... انگار سركارم!!!نيني جان به مامانش يكي دوروز نفس ميده دوباره شيطوني ميكنه!!!

خوبيه هفته ي 10 اينه كه وقتي تموم شه ميدوني يك چهارم بارداري گذشته!!هههههههه

خب 40 هفتست ديگه!!!هورااااااااااااا مونده 30 هفته...تا نيني گلم بياد بقلم...

هميشه فكرميكردم خيلي دوران بارداري بي نظيري داشته باشم همش دعا و قرآن بخونم...ولي الان همش برنامه هام عقب ميوفته...دلمو خوش كردم 3 ماه اول تموم بشه بهتر بشم....الهي آمين

بارداری دوم:

هفته 10بارداری من از دوشنبه26شهریور تایکشنبه 2مهر بود.بیشتر مواقع خانه مامانم هستم.همش درازکش.البته از اوایل بارداری خیلی بهترم.دیگه بدن درد ندارم ولی هنوز توان فعالیت زیاد ندارم.

 

بارداری اول:

نميدونم اين بدن درد و زانو درد چيه اومده سراغم..مخصوصا شبها...وااااااااااااي

پريروز به بابا گفتم اگه نيني دوم خواستي اينو بذار جلوي آينه دوتا بشه!!

ههههههههههه

ولي خب شوخيه خودمم دلم نمياد...ازحالا غصه نينيمو دارم كه هيچ هم سن وسالي نداره...هم خانواده من هم بابا هيچكس سنش به نيني من نزديك نيست...

بايد زودي براش يه آبجي يا داداش بيارم...!!!!!

ولي واقعا اينكه ميگن بهشت زير پاي مادرانه آدم اول فكرميكنه پارتي بازيه!!! ولي وقتي مراحل مادر شدن رو ميگذروني تازه ميفهمي انگار بهشت كم هم هست!!!هههههههه خدا الان ميگه چه خوش اشتها!!!

 

 

بابائي اين هفته يكروز ارزيابي رفته بود تبريز...برامونم سوغاتيهاي مقوي آورد...

تو كه حتما بعد اينهمه حال بد بودن مامانت از خوراكيهاي مقوي يه جشن اساسي براي خودت گرفتي!!!هههههه

نوش جونت عزيزم...

اينم عكس سوغاتيهامون:

 

 بااينكه مسافرتش يك روزه بود ولي خيلي دل تنگ شدممممممممم بعدميگفتم نيني بهونتو ميگيره!!!هههه

خب ببينيم منابع ميگن نيني نازمن الان درچه وضعيه:

كودك شما ديگر يك رويان كوچك نيست! هرچند او بزرگتر از يك خرما نيست، يعني طول بدن او از فرق سر تا انتهاي بدن تنها در حدود 2.5 سانتي متر يا كمي بيشتر است و كمتر از 8 گرم وزن دارد، اما بحراني ترين مرحله رشد خود را پشت سر گذاشته است. اكنون مرحله موسوم به دوره جنيني آغاز شده است، كه در اين مرحله، بافتها و اندامهاي بدن او به سرعت رشد كرده و كامل مي شوند. اكنون اندامهاي حياتي او شامل كبد، كليه، روده ها، مغز و ريه ها در محل خود قرار داشته و در حال آغاز كردن فعاليت خود هستند؛ هر چند اين اندامها در ادامه دوران حاملگي به رشد خود ادامه مي دهند. كبد او به ساختن گلبولهاي خوني مشغول است و ديگر به كيسه زرده كه قبلا اين سلولها را تامين مي كرد نيازي نيست و اين بافت به تدريج از بين مي رود.


در سه هفته آينده، بيشتر از دوبرابر خواهد شد و به حدود 7.5 سانتي متر خواهد رسيد. سر او در مقايسه با چند هفته قبل نسبتا كوچكتر است، اما هنوز هم تقريبا نيمي از طول بدن او را تشكيل مي دهد. پيشاني او موقتا مغز در حال رشد او را به صورت متورم در بر گرفته و جلوتر از سر او قرار دارد؛ پيشاني او در آينده عقبتر خواهد رفت و ظاهر كودك شما به يك انسان كامل شبيه تر خواهد شد. هر روز جزئيات بيشتري بر روي بدن او ظاهر خواهند شد: ناخنهاي انگشتان دست و پا، و موهايي شبيه به كرك هلو. انگشتان او اكنون كاملا از يكديگر جدا شده اند؛ بازوها در محل آرنجها خميده شده و انحناي كمي پيدا كرده اند؛ دستانش از مچ خم شده و روي قلبش قرار گرفته اند؛ پاهاي او بزرگتر شده اند؛ و احتمالا پاهاي او به اندازه اي بزرگ شده اند كه بتوانند در جلوي بدن او به يكديگر برخورد كنند. او مشغول بلعيدن مايع آمنيوتيك بوده و با پاهايش لگد مي زند!
اگر قادر بوديد كودك خود را در اين هفته نگاه كنيد، مي توانستيد شكل كلي ستون فقرات او را از زير پوستش كه به كلفتي يك كاغذ پوستي است ببينيد. اعصاب او از طرف نخاع در حال شكل گيري مي باشند.

 

 

 

 

  اين عكس مثلاني سه بعدي جنين درهفته 10هست...نازي نازي:

 

 

 

 

 

 

 

 

 اين عكس سونوگرافي يك جنينه در هفته 10 بارداري...توهم لابد اين شكلي هستي قربونت برم:

 اينم عكس سه بعدي جنين درهفته 10 بارداري:

 

 

 آخرين روز هفته 10 رفتيم مركز ژنتيك دكتر فرهود...آخه تو آزمايشهاي قبل بارداري كه شكرخدا مشكلي نداشت بهمون گفتن 3 ماه اول بارداري مراجعه كتيد..يعني به همه ميگفتن...

خلاصه رفتيم و دكتر صديقي برامون پرونده تشكيل داد و براي ماماني يكسري آزمايشهاي عمومي نوشت كه چندروز ديگه ميرم ميدم و براي هفته 15 اينطورا  (اوايل آذرماه) سونوي سه بعدي وداپلر و غربالگري سه ماهه دوم نوشت...

البته بعداديدم اينهارو توي هفته 16نوشته حالا بابا قراره جواب آزمايشمو ببره نشون بده بهش ميگم بپرسه دقيق...

ووووووووووووووووووي سونوي سه بعدي جنسيتتم مشخص ميشه...خيلي دوست دارم زودتر بفهمم بقول عزيزيت كه بيبي هستي يا سرباز...بعد برم برات لباسهاي دخترونه يا پسرونه بخرم...خيلي مزه ميده...

 

و اما نيني ناز من الان به اندازه يه ميوست كه خودمم تاحالا نديدمش ونخوردمش...هههههههههه

چيكاركنم منبع برداشتم خارجيه ديگه...چيزاي عجيب غريب زياد داره!! كومكوت!!!واااااااااااي باز اسمش يادم رفت چي بود!!!

ببين اين:Kumquat

كومكوات!!!

 

بارداری دوم:

این هفته از بارداریم مصادف است با شروع ماه محرم.

گاهی فکرمیکنم تشبیه امام حسین ع به سفینه النجات چقدر هوشمندانس.واقعا توسل به امام حسین ع نمیذاره راه آدم گم بشه.

 

بازمحرم شد و دلم یه هوای دیگه داره.نمیدونم محرم میشه من چم میشه!!

انگار که یک سال را بخاطر یک ماه زنده ام!

این هفته منو پسرکم پارسا دچار آنفولانزای سختی شدیم.تازه داشت یه کم تهوع و ویارم بهترمیشد که این روزها انقدر سینوسهام پره از قبل هم بدتر شدم.

متاسفانه!!!

چند روز خیلی حال بدی داشتم و تقریبا هیچی نمیخوردم و فقط تهوع..انگار روده هام میخواست بیرون بیاد.شبهاهم بشدت تب میکردم و مامان پاشویه ام میکرد.پارسا هم روی خودش دستمال میذاشت ادای مارا درمیاورد!!

کلی پنی سیلین و آزیترومایسین مصرف کردم.نگران نینی عزیزم میشم ولی براش سره احزاب میخونم و توکل میکنم به خدا.

امیدوارم روبراه باشه.

پارسا خیلی بهت علاقه داره.گاهی شکممومیبوسه.گاهی پتومیکشه روم میگه نینیت سردش نشه.منم میگم مامان نینیه توئه!!

دوست دارم باهات ارتباط خوبی برقرارکنه و دوستت داشته باشه.

این هفته با پارسا سعی کردیم با دستگاه بیبی ساند صدای قلبتو بشنویم ولی نشد.فکرکنم هنوز زوده.یادم نیست سر پارسا ازهفته چند صدای قلبشو تونستم بشنوم.شاید البته توی وبلاگش نوشته باشم.هفته به هفته پیشم میرم معلوم میشه!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)