پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 9 روز سن داره

هديه های آسموني

بیست و هفتمین هفته زندگی پوریا

    یکشنبه 22مهر: صد و هشتاد ویکمین روز زندگی پوریای عزیز   امروز پارساجونم که از ماشین سرویس پیاده شد گفت مامان فکرکنم یه کار بدی کردم.گفتم چی؟گفتی هی جیغ زدم.گفتم آخه چرا؟گفتی آخه بچه ها یه موقع اذیتم میکردن.منم همش جیغ زدم.خلاصه معلمتون بهت گفته بوده که توی دفتر یادداشتت برای مامانت مینویسم.میگفتی هرچی گفتم ببخشید و خواستم دفترم را بگیرم نشد!!خلاصه بهت گفتم باشه بذار غذابخوریم درموردش باهم صحبت میکنیم و بعدش باهات صحبت کردم و قرار شد دیگه جیغ نزنی وحرفت را بزنی.بعدش هم باهم نقاشی کشیدیم که فردا برای معلمت ببری.سمت چپی رامن کشیدم سمت راستی را خودت.مثلا اونجامه جیغ میزنی کار بده معلمت ناراحته  و وقت...
23 مهر 1397

بیست و ششمین هفته زندگی پوریا

    یکشنبه 15مهر: صد و هفتاد و چهارمین روز زندگی پوریای عزیز امروز گل پسر مامان ذکر قنوت را یاد گرفت.الهی آمین به دعایی که یاد گرفتی پسرکم مدتیه که بابت اینکه غذایت را سرساعت مقرر خودت بخوری مثلا فرشته برات برچسب میاره و میچسبونیش روی دفتر نقاشیت که بهت جایزه دادم.دائم هم داری میشمریش.قرار شده 20تا شد یک بلیط استخر بگیری و بعد20تای دیگه جمع کنی یه بلیط هم برای بابا بگیری دوتائی برید استخر.میگی حالا بابا نیومد هم اشکالی نداره.منو برسونه!!  البته بعد پشیمون میشی این دفتر یادداشتتونه.هر روز میبری میاریش.تکالیف ونکات را معلمتون توی اون مینویسه هرروز و ماهم هفتگی باید بنویسیم.گاهی نکته ای هست...
12 مهر 1397

بیست و پنجمین هفته زندگی پوریا

      یکشنبه 8مهر: صد و شصت و هفتمین روز زندگی پوریای عزیز   امروز به مناسبت روز آتش نشانی در مدرسه ی پارساجونم آنش نشان اومده بود و آتش خاموش کرده بودند.پارساکه ازمدرسه اومد میگفت مامان مدرسم واقعا آتش گرفت خوب شد من نسوختما!!خندم گرفت.گفتی نخند بگو الهی شکر!!! توی عکس زیر دقیقا کنار معلمتون هستی. یادش بخیر خودم بچه بودم این شعر راحفظ بودم.البته نه برای مدرسه.یادمه یه کتاب شعرخریده بودم اینم توش بودم وزنم دیگه فیکس52 شده.خیلییییییییییییییییییییی دلم شیرینی جات میخواد.امروز با پوریا رفتم فروشگاه ببینم یه چیزی پیدامیشه مناسب باشه ولی چیزخاصی پیدانکردم. کلا از درخانه بی...
6 مهر 1397

بیست و چهارمین هفته زندگی پوریا-شروع پیش دبستانی پارسا

روز شنبه ی این هفته را باید توی مطلب هفته ی بیست و سوم میذاشتم.ولی بخاطر اینکه عنوانش بابت شروع پیش دبستانی پارساجونم خیلی خاصه  از هفته گذشته جداش کردم. شنبه 31شهریور: صد و پنجاه ونهمین روز زندگی پوریای عزیز   پسرگلم پارسای عزیزم چقدر زود بزرگ شدی نفسم انگار به چشم برهم زدنی این 5سال گذشت و تو داری پیش دبستانی میری     تو ی دلم برات آرزو کردم توی دنیایی که جز خدا به هیچ کسی نمیتونیم مطمئن بسپریمت خود خدا کمکت کنه و این مسیر را باموفقیت در راه رسیدن به خودش و رسیدن به هدف آفرینشت بگذرونی. توسل میکنم بر رسول خدا (ص) ،که در این مدرسه به پسرم آموخته بشه آنچه که ایشون ...
1 مهر 1397
1399 16 16 ادامه مطلب

التماس دعا

سلام به همه ی عزیزان و دوستانیکه همیشه با مهربونی ماروهمراهی میکنن مادربزرگ پارسا و پوریا چندهفته پیش چشمشون راعمل آب مروارید کردن ولی متاسفانه بخاطر کم بودن سلولهای قرنیه تا الان نتیجه عمل موفقیت آمیز نبوده و آسیب زننده هم شده و ممکنه خدانکرده بیناییشون مشکلی پیداکنه یا نیاز به پیوند داشته باشن .خواستم اینجا از عزیزان بخوام با دلهای مهربونشون برای ایشون دعاکنند و زحمت بکشند با توسل به حضرت عباس ع به نیت شفای ایشون با همین داروهای تجویزی 14 سوره حمد قرائت کنند.خدا خیرتون بده ...
1 مهر 1397

بیست و سومین هفته زندگی پوریا-شهادت

سلام پسرکهای عزیزممممممممممممم.حس کردم نوشتن بعضی مطالب یه کم شبهه زا شده و یا شاید اطلاعاتی که درموردش عموما هست کافی یاصحیح نیست.پیش خودم فکرکردم نکنه پسرانم هم بزرگ بشن و این سوال در ذهن اونهاهم پیش بیاد و یا خوشایندشون نباشه و من نباشم و یا به هردلیل نتونم براشون توضیح بدم. مسئله ی آرزوی شهادت داشتن... برای خودم, پسرانم, نسلم...   شروع اینکه رسیدن به مقام شهادت آرزوی هر مسلمانی است. و یا بهتر بگم , باید باشه... اولیای الهی در دعاها ومناجاتهاشون خودشون اینچنین دعا میکردند: «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک»؛خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏...
27 شهريور 1397

بیست و دومین هفته زندگی پوریا-اولین محرم

بیست و دومین هفته زندگی پوریا از یکشنبه 18 تا شنبه24 شهریور بود... آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک الحسین علیه السلام  صد شــکر خــدا را کــه عـــزادار حسینم السلام علیک یااباعبدالله من لی غیرک من که ندارم کسی رو به غیرت آرزومه با دعاهای خیرت پا بذارم جای پای زُهیرت انی سلم لمن سالمکم انی حرب لمن حاربکم   خداراشکر.. بالاخره ماه محرم داره میرسه.. فقط خود خدا میدونه چقدر بهش احتیاح دارم... این حس برای خودم عجیبه وهرسال برام عجیبترهم میشه. همیشه خودمحرم که میرسید حالم عجیب بود..امسال دو سه هفته ای هست براش روز شماری میکنم. بیشتر آدمها حالشون را توی ماه...
16 شهريور 1397
2049 17 16 ادامه مطلب

مرداد 97

آی که حسابی با این وبلاگ نویسی درگیرم!! ماه پیش حجم عکسها را خیلی پایین آورده بودم راحت باز بشه که البته گویا وضع بهتر نشده وتصمیم بر این شد که سال اول زندگی پوریا را مثل زمان پارسا هفته به هفته کنم. واقعا با وجود گلهای عزیزم وبلاگ نویسی خیلی مشکله.خودم از خودم وقت قرض میگیرم!! به خودم میگم یه دقیقه وقت فلان کار رو میدی؟؟!! همش دلم میخواد کارهائی که برای پارسا انجام دادم برای پوریا هم انجام بدم .البته واقعا اونموقع شرایط خیلی فرق میکرد و یک بچه داشتم و اصلا با وضع الانم که خودم را در آینه نمیبینم قابل مقایسه نیست.شکرمیکنم خدارا که 3ماهش را توانستم مدیریت کنم و انشاالله با لطف خدای مهربون همه چیز بهترهم خواهد شد و توانم هم بیشتر ...
1 مرداد 1397
2011 18 12 ادامه مطلب

تولد پارساجونم در مهد

پسر عزیزمممممممممممم پارسای مهربونم عشق مامان و بابا امروز CD وعکسهای تولد 5سالگیت در مهد به دستمون رسید.   توی یک عنوان جدید برات گذاشتم که دوستدارانت بتونن راحتتر ببینن.البته به مطلب اردیبهشتت هم اضافه کردم. انشاالله عاقبت بخیر دنیا و آخرت باشی عزیزکم سردار سپاه امام زمانت باشی گل من در دنیا یار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشی و با تقدیم خون سرخت در راه ایشان در آخرت همنشین سرور شهیدان آقا امام حسین ( علیه السلام) باشی. خیلی فیلمهاش جالب بود.تازه فهمیدیم شمعهات مدلی بوده که فوتش میکردی باز روشن میشده.هی فوت میکردی هی یکی دیگه روشن میشد....
1 مرداد 1397

یا صاحب الزمانم...مطلب ما برنده شد...

مطالب وبلاگ ما عمدتا بر اساس زمان تقسیم بندی شده.توی ماه مبارک رمضان خیلی دلم گرفته بود که نمیتونستم هیچ اعمالی بجا بیاورم.بعضیهاش رابخاطر معذوریتهای جسمانی و شیردهی و بعضیهاش راهم بخاطرخستگی وعدم توان جسمی.. هر روز که افطار میشد و ربنا میشنیدم بغض داشتم.درسته قضای روزه ها را بعدا انشاالله خواهم گرفت.ولی روزه دارهامیدونن روزه داری چه حس خوبی داره وگاهی تمام وجود آدم التماس روزه داری وحس خوبی که درنتیجه ی اون هست را داره.شبهای قدر که رسید ومثل همیشه رقم خوردن سرنوشت یکسال و امضاش توسط آقامون صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلم بیشتر گرفت.انقدر خسته بودم که شب قدر هم نمیتونستم بیدار بمونم.همیشه انرژی شبهای قدر تا ماهها باهام میموند ...
12 تير 1397
5347 58 32 ادامه مطلب