سی و هفتمین هفته زندگی پوریا-سینه خیز میری
یکشنبه2 دی: دویست و پنجاه و یکمین روز زندگی پوریای عزیز امروز پارساجونم یه سر اومد ملاقات عزیزیش.میگی 10روز دیگه میخوام خونه آقاجونم بمونم.یعنی ظرفیت بالا!!!خیلی دلم برات تنگ شده بود.وقتی اومدی بغلت کردم وناخودآگاه اشکم سرازیر شد واشکهامو پاک کردی بوسم کردی.وقتی داشتی میرفتی گفتی مامان گریه کن دیگه!!! پسرکم پوریا چندین هفته است که سینه خیز میره.ولی خب نه دراین حد رسمی.دیگه به سبکی عجیب سینه خیز رفتن را شروع کردی!!یه دستت را میاری جلو بعد نوک پنجه های پاتو فشار میدی توی زمین و باسنتو میدی بالا ومیجهی جلو!! ------------------------------------------------------------------------------------------------...