پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته بیست و هشتم-نذر قیمه

این هفته حسابی درگیر آماده کردن لوازم و پخت نذری بودیم.برای همین خیلی سرمون شلوغ بود.سال پیش برات نذر کرده بودیم.باردار بودم...یادش بخیررررررررررررررررررررررر خداروشکر با کمک عزیزان نذرت پخته و پخش شد.باتشکر از همه ی کسانیکه کمکمون کردن       این هفته از زندگیت از یکشنبه 19تا شنبه25آبان بود     - این هفته یادگرفتی بوس میکنی!!! البته فعلا فقط منو باباتو بوس میکنی.خیلی کارت خنده داره.تا بغلت میکنم دهنتو باز میکنی میچسبونی به لپم! دستهاتم از دوطرف حلقه میکنی دور سرم و سفت منو میکشی به سمت خودت!!! این هفته یکی دو روزی بابات رو ندیدی (باباجونیت رو رسوندن شلمان) وقتی بابات برگشت و بغلت کرد ...
25 آبان 1392

هفته بیست و هفتم-ورود به ماه 7

هفته بیست و هفتم زندگیت از یکشنبه 12 تا شنبه 18 آبان بود.. بسلامتی نیم ساله شدی پسرم...چقدر زود گذشت...به چشم بهم گذاشتنی   این هفته از زندگیت مصادف شد با شروع اولین محرم عمرت..یادش بخیرپارسال توی مراسم زیارت عاشوراهای شرکت توی دلم بودی عزیزکم    -این روزها خیلی ناراحتی.گریه هائی از ته دلت میکنی که دل آدم کباب میشه.درد داری.قشنگ مشخصه.ناراحتتم پسرکم.کاش زود دندونت در بیاد راحت بشی بابات دستشو میشوره باانگشت لثت رو ماساژ میده.خیلی دوست داری.دست من استخونیه دردت میاد بدتر!    -و اما جدول رشد و تکامل 6ماهگی: سن كودك مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند) ...
18 آبان 1392

هفته بیست و ششم-غلت میزنی

هفته بیست و ششم زندگیت ازیکشنبه ٥تا شنبه١١ آبان بود.. روز اول هفته رو خونه ی آقاجونت با یه شیرین کاری شروع کردی که خیلی خوشت اومده بود!!از حالت دمر راحت طاقباز میشدی و باز دمر میشدی و غلت میزدی! البته از پهلوی راستت! از طرف چپ اصلا دمر هم نمیشی مگر بسختی! خیلی جالب بود کارت!ولی برای طاقباز شدن سرتو با شدت میاوردی و گاهی محکم میخورد به زمین!!!    -دیگه یاد گرفتی چطوری باید غلت بزنی! روی زمین میذاریمت انگار کوک شدی !!تند تند غلت میزنی و از این سر میری اون سر!!  -شکر خدا هر روز شکمت داره کار میکنه! به لطف ماساژ مقعدی و گلابی و لیموشیرین و روغن زیتون و آب!!! -این هفته روزی 2 سی سی بهت دیفن ...
11 آبان 1392

هفته بیست و پنجم-شروع آب میوه

هفته بیست و پنجم زندگیت ازیکشنبه2٨مهر تا شنبه 4 آبان بود.. اولین عید غدیر عمرت مبارک عزیزدلم امسال در پنجمین سالروز ازدواج منو بابات (و جشن تولد30 سالگی مامانت)تو هم برای اولین بار در کنارمون بودی.. پاییزه پاییزه برگ درخت میریزه هوا شده کمی سرد روی زمین پر از بــــرگ زرد دسته دسته کلاغا میرن به سوی باغا همه باهم یکصدا میگن قار قار قار قار در  پاییز هم سبزترینی عزیز دلمان       -این هفته نمیدونم چرا انقدر بدخواب شدی!تا خوابت میره با گریه بیدار میشی..حتی سیر سیرت میکنم مطمئن باشم گشنه نیستی!نمیدونم مشکل چیه..شاید میخوای دندون درآری عزیزکم..گاهی هم با گ...
4 آبان 1392
1