پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 10 روز سن داره

هديه های آسموني

چهل و یکمین هفته زندگی پوریا-دستت را میگیری و می ایستی

یکشنبه 30 دی: دویست و هفتاد و نهمین روز زندگی پوریای عزیز     امروزو فردا بابا مرخصی پزشکی داره.چون بشدت سرماخورده وحالش اصلا خوب نیست.پسرگلمم امروز برای اولین بارغیبت کرد ومدرسه نرفت.خدایاخسته شدیم از مریضی.امروز اولین کارنامه پسرم را به همراه تقدیر نامه و سفالهات و کلییربوک دریافت کردیم.مبارکت باشه عشق مامان.بعدش هم برات چندتاماشین کوچولو ازطرف خودم و بابا و پوریاخریدیم وکلی ذوق کردی.قبل از دادن کارنامه هاهم یک سخنرانی باموضوع نقش پدرمادر در شادکردن فرزندان بودکه بنظرم خیلی خوب بود وماهم شرکت کردیم.کلییربوکت خیلی زیاد بود وتوان عکس گرفتن ازهمه صفحات را نداشتم.حالا برات یادگاری نگهش میدارم ولی فقط صفحات روش را ب...
6 بهمن 1397

چهلمین هفته زندگی پوریا

یکشنبه ۲3 دی: دویست و هفتاد و دومین روز زندگی پوریای عزیز پسرگلم نمازش را یادگرفتی وگاهی میخونه.البته نه کامل درست.بااینکه بلدی ولی سرهم بندی میخونی.من هم بهت سخت نمیگیرم.میخواستم برای بابات کیک درست کنم ولی زدم به نامت که برای یادگرفتن نمازته!! وبعد هم خواستی ببری مدرسه و با دوستهات بخوری.برای همین رسما برای خودت شد و آماده کردم ببری مدرسه و گوریا دوستهات هم خوششون اومده بود.   برای جشن دندونی پوریای عزیزم اینهارو درست کردم.که البته بابت مریضیمون عقب افتاد ---------------------------------------------------------------------------...
6 بهمن 1397

سی و نهمین هفته زندگی پوریا

یکشنبه ۱۶ دی: دویست و شصت و پنجمین روز زندگی پوریای عزیز عاشق اینی که از دستمون فرار کنی.فقط کافیه بگیم وایسا ببینم! با روروئک باشی هم بدوبدو فرارمیکنی سعی میکنم اگر ده دقیقه هم پوریا طی روز میخوابه اون زمان را با پارساجونم بازی کنم واقعا حفظ کردنیهاتون خیلی زیاده.گاهی منم خسته میشم.یه تنفس باید بدن!! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- دوشنبه ۱۷ دی: دویست و شصت و ششمین روز زندگی پوریای عزیز دیشب پوریا تقریبا هر 20دقیقه بیدارمیشد.گاهی وقتی بیدارمیشم تپش قلب شدید میگیرم و توی قفسه سینم ...
12 دی 1397

سی و هشتمین هفته زندگی پوریا

یکشنبه۹ دی: دویست و پنجاه و هشتمین روز زندگی پوریای عزیز دخترم؟؟!!! معلمتون گفته بود برای فردا اعداد 0تا9 را در مقوا در ابعاد 10 در10 درست کنیم همراهت ببری.ولی اجازه نمیدی من درست کنم.ذوق داری خودت انجام بدی.قبلاها انقدر کاردستی دوست نداشتی.خلاصه یکسری من درست کردم برای درست ویکسری خودت درست کردی باهاش ریسه درست کردیم ببری برای معملتون.اینم یک فکر مادرانه!! پوریا نمیذاره کارکنیم و مستقل شده همش هر وسیله ای برداریم میاد سراغش.برای همین به آشپزخانه پناه بردیم که مانع داره فعلا نمیتونه بیاد کارخطرناک کنه!! اینم ابتکار چپه رانندگی کردن آقا پارسا! -----------------------------------...
3 دی 1397

سی و هفتمین هفته زندگی پوریا-سینه خیز میری

یکشنبه2 دی: دویست و پنجاه و یکمین روز زندگی پوریای عزیز   امروز پارساجونم یه سر اومد ملاقات عزیزیش.میگی 10روز دیگه میخوام خونه آقاجونم بمونم.یعنی ظرفیت بالا!!!خیلی دلم برات تنگ شده بود.وقتی اومدی بغلت کردم وناخودآگاه اشکم سرازیر شد واشکهامو پاک کردی بوسم کردی.وقتی داشتی میرفتی گفتی مامان گریه کن دیگه!!!   پسرکم پوریا چندین هفته است که سینه خیز میره.ولی خب نه دراین حد رسمی.دیگه به سبکی عجیب سینه خیز رفتن را شروع کردی!!یه دستت را میاری جلو بعد نوک پنجه های پاتو فشار میدی توی زمین و باسنتو میدی بالا ومیجهی جلو!! ------------------------------------------------------------------------------------------------...
2 دی 1397

سی و ششمین هفته زندگی پوریا-رویش اولین دندان

  یکشنبه 25 آذر: دویست و چهل و چهارمین روز زندگی پوریای عزیز   دو برادر فنی کار درحال تعمیر ماشین!! ---------------------------------------------------------------------------------------------- دوشنبه 26 آذر: دویست و چهل و پنجمین روز زندگی پوریای عزیز   تولد دوست پسرم در کلاس دیگر پیش دبستانی پوریای عزیزم لثه هات خیلی نارحته.نمیدونی چه شب و روزهائی داریم باهم مادری  چند روزه هردوتون مریض هستید و تب دارید.امروز دکتر رفتیم گفت ریه هاتون عفونت داره.دیشب انقدر پوریا تب داشت که دوبار اورژانس زنگ زدم ومیخ...
25 آذر 1397

سی و پنجمین هفته زندگی پوریا

یکشنبه 18 آذر: دویست و سی وهفتمین روز زندگی پوریای عزیز پارساجونم صبح ها خیلی بد ازخواب بیدارمیشی.گاهی واقعا خوابت میادو کم خوابی داری و من اینو کاملا متوجه میشم وسعی میکنم یه جورایی خودم کارهاتو کمکت کنم و راه بندازمت.ولی خب بد عادت میشی و باوجود پوریا و رفتار متفاوتش هرروز برای من ممکن نیست اونجوری بهت برسم.گاهی بشدت درحال گریه است یا نیاز به تعویض پوشک و شیریاغذاخوردن داره و مسلما نمیشه من به پارساهم غذابدم وکمکش کنم مسواک بزنه ولباس بپوشه.اگه پوریا صبحها تا 7هم میخوابید خیلی خوب بود.نمیدونم چی میخواد از 6صبح بیداره!!!خرج زنو بچش مونده آخه؟! حالا در اون شرایط که پوریا رسیدگی میخواد پسرم پارسا خودشو میزنه به خواب یا بلند...
14 آذر 1397

سی و چهارمین هفته زندگی پوریا

یکشنبه 11 آذر: دویست و سی امین روز زندگی پوریای عزیز   پوریاجونم به محض شنیدن هرگونه ضرب آهنگی درحال رقصی.مخصوصا درماشین داداشت دیروز معلمتون بابت تولدش بهتون شیرینی تعارف کرده بود و بابات براش هدیه کتاب خرید و امضا کردی و براش کادو کردیم که فرداببری   تمام خانه را میچرخی ولی به روش خودت ورزش صبحگاهی در مدرسه ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- دوشنبه 12 آذر: دویست و سی و یکمین روز زندگی پوریای عزیز پوریا جونم بوس کردن را یادگرفتی.بهت میگیم بوس کن لبت را میچسبونی به لپم...
13 آذر 1397

سی و سومین هفته زندگی پوریا

یکشنبه 4 آذر: دویست و بیست و سومین روز زندگی پوریای عزیز   یک صبح برادرانه شادیهای برادرانه   انجام یک صفحه از کتاب آموزشی پارسا که برای دوستش هم هدیه خریده بود     مانور زلزله..میگفتی مامان واقعا صدای زلزله اومده بوذ! ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- دوشنبه 5 آذر: دویست و بیست و چهارمین روز زندگی پوریای عزیز   صبحی دیگر...وای که چه خواب نازی هستی و باید بیدارت کنم نفسم زوری باید رانندگی یاد بگیری پوریا!! پارسا هی بهت یاد میده و دستت را میگ...
2 آذر 1397