پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 6 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته دوازدهم-خیلی بی تابی!

هفته دوازدهم زندگیت از یکشنبه 30 تیر تا شنبه 5 مرداد بود...  ردنت کامل خوب نشده که هیچ گاهی اصلا نمیخوای بخوری..یعنی میخوای ولی نمیخوری..توی خواب ادای مک زدن درمیاری دل آدم برات کباب میشه..نازی آخه چرانمیخوری مادر جان.. همینم باعث میشه بداخلاق بشی و همش بهونه بگیری.  -یه بار سرمو گذاشته بودم کنارت خوابیده بودم دیدم انگار بخوای بالا بیاری یه صدائی توی مریت اومد ویه دفعه با حالت بدی ازخواب پریدی..نازی میدونم رفلاکس داری..یکی ازدوستانم که نینیش رفلاکس داشت درمورد رژیم غذائی راهنمائیم کرده ولی خیلی اثربخش نبوده..شاید به قول دکتر باید زمان بگذره..نمیدونم شایدبخاطر گرمای هواست اینطوری شدی..عجیب اینکه بقیه نینیهای هم سن وسالت...
5 مرداد 1392

هفته یازدهم-قشنگ حرف میزنی

هفته یازدهم زندگیت از یکشنبه ٢٣ تا شنبه ٢٩ تیر بود...   پسرگلم با حرف ق و آغون خوب نیستی اصلا ولی حسابی حرفهای دیگه میزنی!  این هفته حسابی دیگه صحبت میکنی..آغون آغون نمیگی ولی همه چی میگی...بیشتر اعو اعو میکنی..حتی تلفنی بااعضای خانواده صحبت میکنی وتعریف میکنی..با منو بابات،لوستر،کتاب،لباس و...حرف میزنی..خیلی حرف زدنتو دوست دارم..گاهی دستهاتم قفل میکنی توی هم قشنگ مشغول صحبت میشی..انگار میخوای یه چیزی به آدم بفهمونی   ناخنهاتو باید هفته ای دوبار بگیرم وگرنه خیلی بلندمیشه وخودتو خنج میندازی..واقعا کارسختیه..آخه نمیذاری بگیرمشون..توی خواب هم بیدارمیشی..نمیدونم پس کی بگیرمشون..وقتی بلندمیشن عزامیگیرم....
29 تير 1392

هفته دهم زندگیت-چرا شیرنمیخوری؟!

هفته دهم زندگیت از یکشنبه 16 تا شنبه 22 تیر بود...       این هفته حسابی سر شیرخوردنت باهم در کلنجار بودیم...نمیدونم چیشده انقدر سخت شیرمیخوری..توی خواب تقریبا خوب میخوری ولی همش کلامیخوای سرتو بکشی عقب..به هرحال طبق گفته ی دکترت باصبوری دارم بهت شیرمیدم هرجور شده و توهم گشنه نمیمونی..ولی میدونی دلم میخواد توی آغوش مامانت آروم بگیری نه اینکه همش درحال عذاب و ناراحتی وگریه باشی..به نظرخودم یا رفلاکس داره اذیتت میکنه یا اینکه مثل خودم از اثر داروهایی که میخورم زبون ودهنت زخمه...نمیدونم..انشاالله زود خوب شی..کلی برات نذر کردم و از دوستدارانت که لطف دارن به وبلاگت سرمیزنن التماس دعا دارم..انقدر این روزها برای این وضع ش...
22 تير 1392

هفته نهم زندگیت-ورود به ماه 3

هفته نهم زندگیت از یکشنبه 9 تا شنبه 15 تیر بود...     این هفته بسلامتی وارد ماه 3 میشی پسرکم..این روزها چقدر زودمیگذره..باورم نمیشه دوماهه که یه فرشته کوچولو وارد زندگیمون شده..یعنی دوماه شد؟؟خیلی زودگذشت...خوش میگذره خب..با اینکه شاید خستگیهای خودشو داره ولی واقعا روزهای شیرین وبیادموندنی ای هست...خدا نصیب همه منتظرای نینی کنه..مخصوصا دوستهای گل خودم میخواستم برات هفته به هفته بنویسم و توی روزها خاطراتتو نذارم و خاطرات خاصتو توی دفتر بنویسم ولی واقعا کارها چندبرابر میشد و خیلی سخت بود توشرایط فعلی برام.. فعلا هردوکارومیکنم!!هرچی میشه هفتگی مینویسم وهرچی لازمه روزانه...بابت تذکر امنیتی دوستان هم اینطوری فکرکردم ک...
15 تير 1392

هفته هشتم-مسافران مکمون اومدن..

هفته هشتم زندگیت از یکشنبه2 تا شنبه 8 تیر بود..   این هفته عزیزی و باباجونیت بسلامتی از مکه اومدن...   روز دوشنبه هم میلاد صاحب الزمان(عج) بود..انشاالله با دعای ایشون همیشه در صف یارانشون باشی و درآخرت همنیشنشون باشی..الهی آمین   از این هفته برات هفتگی وقایع رو مینویسم ولی سعی میکنم عکسهاتو روزانه بذارم که روند رشد خودتو ببینی پسرکوچولوی من.. عادات جنینیت رو هنوز داری..مثلا مثله دوران جنینیت ساعت2:30 شب میخوابی و یا اینکه مثله اون دوران خوابت سبکه و باهر صدایی میپری..اونموقعها فکرمیکردم توهم میزنم..ولی الان میبینم بلهههههههههه با کوچکترین صدائی کلا میپری...دستهات همش روی صورتت میچرخه...سکسکه هم که مث...
8 تير 1392

هفته هفتم زندگیت-میخوای جواب بدی!

هفته هفتم زندگیت از یکشنبه 26خرداد تا شنبه 1 تیر بود.   اولین روز این هفته مصادف بود با اولین روزی که ما دوتا باهم تنها تو خونه بودیم.. تقویم تیر ماه 92     یکشنبه ٢٦ خرداد(چهل و سومین روز زندگیت): امروز اولین روزی بود که منو تو باهم تنها تو خونه بودیم..اوایل برای همچین روزی یه کم استرس داشتم که آیا میتونم بتنهائی ازعهدت بربیام یا نه ولی کم کم اعتماد بنفس گرفتم و مطمئن بودم از پسش برمیام.. دیشب مثل هرشب ساعت 2 اینطورا خوابیدی..ولی خب تا ساعت 8 هی خوابیدی و هی برای شیرو پوشک بیدار شدی و منم تا 8 هی خوابیدم هی پاشدم!! البته جمعا ساعتش زیادنمیشه چون تو شیرمیخوری وبادگلو میزنی خوابی ولی من بید...
1 تير 1392

هفته ششم زندگیت-چهلت پر شد بسلامتی

هفته ششم زندگیت از یکشنبه19 تا شنبه18 خرداد بود... قدیمیها میگن بچه 40 روز طول میکشه تا با زندگی جدیدش عادت کنه..کلا هم از نظر علمی و روانشناسی میگن 40 روز هرکاری رو کنی عادت میشه...امیدوارم از زندگی جدیدت توی دنیا راضی باشی و امیدوارم بعد این مدت یه کم آرومتربشی و اذیت نباشی و خوابت بهترشه و... کلا پسرکم... هرچی آرزوی خوبه مال تو   این هفته از زندگیت مصادف شد بااولین ماه شعبان عمرت...ماه رسول خدا(ص) انشاالله بادعای خیرپیامبر عزیزمون همیشه سلامت وعاقبت بخیرباشی عزیزکم   یکشنبه ١٩ خرداد(سی وششمین روز زندگیت): ایهی ایهی ایهی!!!دیشب هلاک کردی خودتو ازگریه پسرکم..تااااااااااااااازه رکورد ...
18 خرداد 1392

هفته پنجم زندگیت-نوزادی تمام شد-1ماهگیت مبارک

هفته پنجم زندگیت از یکشنبه12 تا شنبه18 خرداد بود... پسرگلم دوران نوزادیت بسلامتی وبخیر تموم شد..حالا شدی پسر شیرخوار مامان وبابا عزیزکم    یکشنبه ١٢ خرداد(بیست و نهمین روز زندگیت):   28 روز اول زندگی قشنگت رو میگن دوران نوزادی...دیگه تموم شد عزیزکم..وارد مرحله بعد شدی پسرم!  دیشب شکرخدا خوب خوابیدی پسرکم میگن خواب خواب میاره...صبح هم شیرمیخواستی هم میخواستی بخوابی... صبحها قطره کولیکزت رو بهت میدم..اما دهنتو سفت کرده بودی نمیذاشتی بهت بدم..خیلی ازین قطره بدت میاد..یه بارمیخوری باید ازت عکس بندازم!!!نازی پسرم همه شکل مچاله ای ازخودت درمیاری!!! اینجاهمونجاست که لباتو غنچه ی سفت کرده بو...
18 خرداد 1392

هفته چهارم زندگیت-هلاک شدی از دل دردپسرکم

هفته چهارم زندگیت از یکشنبه 5  تا شنبه 11خرداد بود... دل دردهات شروع شده عزیزم..دکتر میگه تا سیستم گوارشیش کامل بشه دردها باهاش هست...نازی پسرم کاش زودی خوب شی    یکشنبه ٥ خرداد(بیست و دومین روز زندگیت):  امروز شکرخدا حالت خوب بود وبه نظرنمیرسه درد داشته باشی..البته دل پیچه رو که همیشه داری نازنین من.. صبح دیدم خواب نازی گفتم بذار ازت عکس هنری بگیرم!!!ههههههههه شدی پروانه ی مامان...دیگه کمبود امکانات!!    امروز وفات حضرت زینب(س) است...آرزومیکنم بحق این عزیز بزرگوار و باشفاعتشون همیشه از بلایا حفظ باشی و توی آزمایشهای الهی صبور باشی و همیشه سربلند... راستی همه میگن پسملت دا...
11 خرداد 1392