پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 6 سال و 11 روز سن داره

هديه های آسموني

هفته بیست و یکم-میگی آب به!

هفته بیست ویکم زندگیت از یکشنبه31شهریور تا شنبه6مهر بود... این هفته برات حریره بادوم و فرنی رو شروع کردم... درضمن بهت آب هم میدم و میگم بگو آب به...تو هم خوشت اومده و میگی! ورود به اولین پاییز عمرت مبارک! بذار اول تقویم ماه مهر امسالو برات بذارم    -این هفته برای اولین بار خودم تنهائی بردمت حموم...خیلی تجربه ی خوبی بود..همیشه با بابات میرفتی حموم و من کمک میکردم سرتو میشستم و روی سرت با کاسه ی دعا دار آب میریختم و..خونه مامان جونت هم با آقاجون و مامان جونت خیلی حموم رفتی..تقریبا هربار میریم اونجا حموم میری..عاشق این هستن که کارهای تورو انجام بدن!! اما این هفته خودم بردمت حموم..از ترسه اینکه لیز بخ...
6 مهر 1392

هفته بیستم-شروع لعاب برنج

هفته بیستم زندگیت از یکشنبه24 تا شنبه30  شهریور بود...  -این هفته برای اولین بار دیدم میترسی!آخه تو ترس از کجا میفهمی؟؟؟؟؟!!!!طفلی خالت با کلی ذوق برات یه اسباب بازی خریده بود ولی تو ترسیدی و از خودت صداهائی جدید از ترس درآوردی!! -روز دوشنبه صبح بابات منو تو و خاله و مامان جونت رو رسوند خونه مامان بابام...اولین بار بود اونجامیرفتی..حسابی همه جا برات جدید بود و تا تونستی کیف کردی ولی خب اینهمه بازی و شیطنت باعث شد نه درست شیر بخوری نه بخوابی!دیگه آخر شب دخله جفتمون اومد از خستگی!عاشقه دید زدنه همه جا بودی..دو بار هم با آقاجونت رفتی پارک..اولین باری که پارک رفتی اینروز بود و پارکی رفتی که من توی بچگی میرفتم!یو هوووووووو...
30 شهريور 1392

هفته نوزدهم-دمر شدی!

هفته نوزدهم زندگیت از یکشنبه 17تا شنبه23 شهریور بود... اولین شبی که واکسن زده بودی خودت براحتی دمر شدی! درحالت نیمه هوشیاره خواب و بیدار!!!حتی دستت زیرت نموند!!!!       -شبی که واکسن زده بودی پیشه مامان جونت خوابیدی..منم کنارش...خیلی سخته بودم وحال خودمم خوب نبود..وسطهای شب شیرت دادم وگذاشتمت سر جات و بلند شدم که از اتاق برم بیرون که دیدم مامان جونت میگه وای وای!! برگشتم دیدم کامل دمر شدی!!چقدرخطرناااااااااااااااااااااااااااااااااااک!! البته دستتم زیرتنت نمونده بود و انگار داشتی شنا سوئدی میرفتی!!! چندروزی بود مخصوصا بابات باهات تمرین دمر شدن میکرد...ولی من اصلا فکرنمیکردم دمر شی...آخه بعضی بچه ها ا...
23 شهريور 1392

هفته هجدهم-ورود به ماه 5

هجدهمین هفته از زندگیت از یکشنبه10 تا شنبه 16 شهریور بود... خداروشکررررررررررررررر بسلامتی وارد ماه 5 شدی عزیزکم دیگه واقعا واقعا واقعا میخوام وقایع رو انشاالله هفتگی بنویسم و روزانه عکس بذارمممممممم... آخه تغییراتت مثله دوران نوزادیت سریع نیست و نمیدونم هرروز چی باید بنویسم!       سن كودك مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند) مهارتهاي اضافي (نيمي از كودكان انجام مي دهند) مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند)   چهارماهگي سر را بطور ثابت بالا نگه مي دارد مي تواند وزن را روي پاها...
16 شهريور 1392

هفته هفدهم-به پهلو میچرخی

هفدهمین هفته از زندگیت از یکشنبه 3 تا شنبه 9 شهریور بود..  -انقدره شیطون و بازیگوش شدی میخواستم عنوان این هفته رو بذارم"آتیش شدی!" ولی دیدم خب چرخیدن به پهلوت مهمتره بعدا بخوام ببینم چه هفته ای به پهلو راحت چرخیدی سخت میشه پیداکرد!!! البته خیلی وقته گه گاه به پهلو میچرخی ولی این هفته برات خیلی راحتتر بود...  - حسابی به قصه هائی که بابات برات میگه علاقه مندی...حتی خود منم ازین قصه ها خیلی خوشم میاد..شخصیت اصلی داستانش خودتی..اولش همش میگه یکی بود یکی نبود تو این دنیای بزرگ غیر از خدای مهربون هیچکس نبود...یه پسری بود اسمش پارسا بود....بعد داستان روزتو تعریف میکنه..همچین کیف میکنی که نگو...تا بابات میگه یک...
9 شهريور 1392

هفته شانزدهم-پارسا خط خطی!!

شانزدهمین هفته زندگیت از یکشنبه 2٧مرداد تا شنبه ٢شهریور بود...    -از دیدن چهره خودت توی آینه خیلی خوشحال میشی و کلی ذوق وخنده!! واسه مامانت انقدر ذوق نمیکنی!!!  باخودتم حرف میزنی!! راستی پاتو زدم توی رژ گونه ی خالت و کوبیدم توی آینه ی خونه مامان جونت!!! هی جای پاتو ببینن ذوق کنن!!            اینم تقویم اولین شهریور عمرت:     یکشنبه ٢٧مرداد(صد وششمین روز زندگیت):  نمیدونم دیشب چت شده بود...هر یکساعت بیدار میشدی...شیرم خوب نمیخوردی...اعصاب خودتم خوردشده بود..یکباربیدارشدی باجیغ..دیدم تو خواب گوشه ی چشمتو کندی خونش اومد توچشم...
2 شهريور 1392

هفته پانزدهم-همه چی رو میخوری!

پانزدهمین هفته زندگیت از یکشنبه 20 تا شنبه 26 مرداد بود...      -اساسا هرچی بدستت میرسه مستقیم میکنی توی دهنت!! یکبار داشتم پوشکتو عوض میکردم رفتم پماد بیارم و پوشک جدید زیرت بود اما چسبهاشو نبسته بودم..دیدم پاتو تا حلقت رسوندی که بتونی پوشکو از زیرت بکشی...غافل شده بودم توی دهنت بود!! ای بابا...هرچی میدم دستت هنوز دستمو ول نکرده میکشی که بکنی توی دهنت!    -این هفته  بردیمت مرکز پایش رشد آفتاب توی شهرآرا..قبلا توی همایش آتیه که رفته بودیم با این مرکز آشناشدیم.خیلی راضی بودم.یه خانم مشاور مهربون بود ازت تست بینائی وشنوائی ولامسه گرفت.اولش که رفتیم تو خانومه داشت صحبت میکرد. تو هم حدود ده دقی...
26 مرداد 1392

هفته چهاردهم-ورود به ماه 4

هوراااااااااا پسرگلمون این هفته 3 ماهش تموم شد و وارد چهارمین ماه زندگیش شد...بسلامتی چهاردهمین هفته زندگیت از یکشنبه 13 تا شنبه 19 مرداد بود... و اما هفته چهارده: -این هفته زندگیت ماه رمضون تمام میشه و وارد ماه شوال میشیم..  -مهارتهای هر ماه رو پیدا کردم برات میذارم: سن كودك مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند) مهارتهاي اضافي (نيمي از كودكان انجام مي دهند) مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند) 1ماهگي سر را بالا مي گيرد به صدا پاسخ مي دهد به صورتها خيره ميشود اشيا را دنبال مي كند اصوات اوه...
19 مرداد 1392

هفته سیزدهم- نذر آشت

هفته سیزدهم زندگیت از یکشنبه 6 تا شنبه12 مرداد بود... چقدر این روزها زود میگذره...درسته یه کم زندگی بی نظم و رواله ولی واقعا درکنارسختیهاش خیلی شیرینه ودلم میگیره وقتی فکرمیکنم چقدر زود داره میگذره... شبهای قدر توی این هفته از زندگیت بود..من نتونستم فیض کامل ببرم اونجور که دلم میخواست..ولی سعیمو کردم...  این هفته آشتو که نذر 5 تن کرده بودیم پختیم وپخش شد...    جدیدا حسابی تمایل به خوردن دستت و اگه قسمتت بشه وپیداکنی انگشتهات داری! مثلا میخوای دقت کنی تانتیجه بگیری...یه دستتو میاری جلو صورتت باچشمت بهش دقت میکنی..بعد اون یکی دستتو میاری بهش میچسبونی..ولی بعدش مستقیم میبریشون توی چشمت!!! کلا خواستم خسته نباشیدی...
12 مرداد 1392